بریدهای از کتاب زمانی که همسفر ونگوگ بودم اثر محمدرضا مرزوقی
1404/4/10
صفحۀ 172
خیلی عجیبه. با اینکه آدم میدونه آخر هر قصه چی میشه، ولی بازم دلش میگیره. بازم دوست داره آخرش یه جور دیگه تموم بشه.
خیلی عجیبه. با اینکه آدم میدونه آخر هر قصه چی میشه، ولی بازم دلش میگیره. بازم دوست داره آخرش یه جور دیگه تموم بشه.
(0/1000)
Satoru
1404/4/10
1