بریدۀ کتاب

داستان آن خمره
بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

هی‌...آقای مدیر! از من دلگیر نشوید. از مردم این آبادی هم چیزی به دل نگیرید. اینها مردم ساده و مهربانی هستند. اما حیف که حرف هایی می زنند و جگر آدمیزاد را می سوزانند. شما کارتان را بکنید، و واگذارشان کنید به خدا.

هی‌...آقای مدیر! از من دلگیر نشوید. از مردم این آبادی هم چیزی به دل نگیرید. اینها مردم ساده و مهربانی هستند. اما حیف که حرف هایی می زنند و جگر آدمیزاد را می سوزانند. شما کارتان را بکنید، و واگذارشان کنید به خدا.

1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.