بریدۀ کتاب
2 روز پیش
صفحۀ 361
دلت میخواهد بیخیال همهی آداب و رسوم لعنتی شوی. مسافرت را تنگ در آغوش بگیری و فریاد بکشی «نمیگذارم بروی!». دلت میخواهد به پایش بیفتی، غرق بوسهاش کنی و بگویی هر چه فکر میکنی میبینی چقدر با هم خوشبخت بودهاید، چقدر لحظات ناب بینظیری با هم ساختهاید و چقدر همهی اینها تکرار نشدنیست.
دلت میخواهد بیخیال همهی آداب و رسوم لعنتی شوی. مسافرت را تنگ در آغوش بگیری و فریاد بکشی «نمیگذارم بروی!». دلت میخواهد به پایش بیفتی، غرق بوسهاش کنی و بگویی هر چه فکر میکنی میبینی چقدر با هم خوشبخت بودهاید، چقدر لحظات ناب بینظیری با هم ساختهاید و چقدر همهی اینها تکرار نشدنیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.