بریده‌ای از کتاب زیبا صدایم کن اثر فرهاد حسن زاده

بریدۀ کتاب

صفحۀ 105

«تازه، نقاشی هم می کشم؛ رنگ و روغن. نقاشی هم خوبه. روح آدمو جلا می ده؛ عینهو طلا. سبک من کوبیسمه. بقیه بهش می گن اجق وجقی، ولی من بهش می گم کوبیسم. خوبیش اینه که دکترها و پرستارها هیچ وقت نمی فهمن ما چی می کشیم. من معمولاً باد می کشم؛ بادی که راه می ره و بعدش خسته می شه، می شینه رو دیوار. بادی که به زحمت از لای سیم خاردار رد می شه. بادی که از رو دریا می آد و یه عالمه شوره. باد کویری که داغه و دنبال چاه میگرده»

«تازه، نقاشی هم می کشم؛ رنگ و روغن. نقاشی هم خوبه. روح آدمو جلا می ده؛ عینهو طلا. سبک من کوبیسمه. بقیه بهش می گن اجق وجقی، ولی من بهش می گم کوبیسم. خوبیش اینه که دکترها و پرستارها هیچ وقت نمی فهمن ما چی می کشیم. من معمولاً باد می کشم؛ بادی که راه می ره و بعدش خسته می شه، می شینه رو دیوار. بادی که به زحمت از لای سیم خاردار رد می شه. بادی که از رو دریا می آد و یه عالمه شوره. باد کویری که داغه و دنبال چاه میگرده»

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.