بریده‌ای از کتاب آزادی معنوی اثر مرتضی مطهری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 81

آخر کار که شد، یک وقت دیدم اشک‌های نجس معاویه روی ریشش جاری شده است. بسیار اشک ریخت. بعد با آستین خود اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: هیهات! زمان و روزگار عقیم است که مثل علی مردی را بیاورد.

آخر کار که شد، یک وقت دیدم اشک‌های نجس معاویه روی ریشش جاری شده است. بسیار اشک ریخت. بعد با آستین خود اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: هیهات! زمان و روزگار عقیم است که مثل علی مردی را بیاورد.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.