بریده‌ای از کتاب سیری در تاریخ غرب اثر شهریار زرشناس

بریدۀ کتاب

صفحۀ 333

ویل دورانت (با وجود احساس همدلی و همراهی و تعلق خاطری که به اسکندر دارد و این امر از محتوای اثرش مشهود است) به مواردی از این رفتارهای جنایتکارانه[اسکندر مقدونی] اشاره می‌کند: «خوی وحشیانه مادر در نهادش نهفته بود و سرنوشت تلخش این بود که به دست طغیان های خشمی که گاهی او را در می ربود از پا درآید. چون غزه را پس از یک محاصره و هجوم طولانی فتح کرد،از مقاومت پایدار سردار شجاع ایرانی،«باتیس» خشمگین شد و دستور داد که پایش را سوراخ کنند و حلقه برنجی از آن بگذرانند. سپس،مست از خاطره افیلس، سردار ایرانی را که اکنون مُرده بود به گردونه سلطنتی بست و با سرعت در شهر گرداند. اعتیاد روزافزونش به مشروب که برای تسکین اعصاب متشنّج خود صرف می کرد، بخصوص در سال‌های آخر عمر به کارهای وحشیانه ای وادارش می‌کرد که بعداً از ارتکاب آنها افسرده و پشیمان می‌شد.»

ویل دورانت (با وجود احساس همدلی و همراهی و تعلق خاطری که به اسکندر دارد و این امر از محتوای اثرش مشهود است) به مواردی از این رفتارهای جنایتکارانه[اسکندر مقدونی] اشاره می‌کند: «خوی وحشیانه مادر در نهادش نهفته بود و سرنوشت تلخش این بود که به دست طغیان های خشمی که گاهی او را در می ربود از پا درآید. چون غزه را پس از یک محاصره و هجوم طولانی فتح کرد،از مقاومت پایدار سردار شجاع ایرانی،«باتیس» خشمگین شد و دستور داد که پایش را سوراخ کنند و حلقه برنجی از آن بگذرانند. سپس،مست از خاطره افیلس، سردار ایرانی را که اکنون مُرده بود به گردونه سلطنتی بست و با سرعت در شهر گرداند. اعتیاد روزافزونش به مشروب که برای تسکین اعصاب متشنّج خود صرف می کرد، بخصوص در سال‌های آخر عمر به کارهای وحشیانه ای وادارش می‌کرد که بعداً از ارتکاب آنها افسرده و پشیمان می‌شد.»

13

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.