بریده‌ای از کتاب یک عاشقانه ی آرام اثر نادر ابراهیمی

mahdia

mahdia

1403/3/5

بریدۀ کتاب

صفحۀ 135

اینک تو آرام و بی دغدغه خفته ای و باد آواز می‌خواند باد انگار ستاره ها را جا به جا می‌کند باد دریا را زنده می‌کند درختان را چمن را گندم زار هارا باد وقتی لتِ درِبازی را به لتِ درِ بسته میکوبد ، پنجره را میلرزاند‌،گلدانی را می اندازد و در دهلیزی می‌پیچد خبر از حرکت در بی زمانی می‌دهد تو باید باد ، برف ، باران ، آفتاب ، درختان، چشمه ها ، کوه ها و همه ی بوته های خار را دوست داشته باشی تا زندگی را دوست داشته باشی .. تا عشق را ...(:

اینک تو آرام و بی دغدغه خفته ای و باد آواز می‌خواند باد انگار ستاره ها را جا به جا می‌کند باد دریا را زنده می‌کند درختان را چمن را گندم زار هارا باد وقتی لتِ درِبازی را به لتِ درِ بسته میکوبد ، پنجره را میلرزاند‌،گلدانی را می اندازد و در دهلیزی می‌پیچد خبر از حرکت در بی زمانی می‌دهد تو باید باد ، برف ، باران ، آفتاب ، درختان، چشمه ها ، کوه ها و همه ی بوته های خار را دوست داشته باشی تا زندگی را دوست داشته باشی .. تا عشق را ...(:

11

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.