بریدهای از کتاب مرگ خوش اثر آلبر کامو
2 روز پیش
صفحۀ 80
احساس میکرد از گذشته و آنچه گم مرده، دور شده است. حال دیگر چیزی نمیخواست جز همین گرفتگی و انزوای درون و حرارت شفاف و صبورانه در چهره دنیا. او میخواست زندگی را مانند خمیر ورز داده و له شده در دست هایش بفشارد.
احساس میکرد از گذشته و آنچه گم مرده، دور شده است. حال دیگر چیزی نمیخواست جز همین گرفتگی و انزوای درون و حرارت شفاف و صبورانه در چهره دنیا. او میخواست زندگی را مانند خمیر ورز داده و له شده در دست هایش بفشارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.