بریدهای از کتاب من سوزن قورت دادم اثر فریبا خانی
1404/5/7
صفحۀ 87
« با اجازهی شما من آبدیده شدهام؛ چون پدرم همهجور تنبیه را رویم اجرا کرده است تا آدم شوم، اما من آدم نشدهام. من یک کرگدن شدهام و خیلی چیزها برایم خندهدار شده است. از عصبانیت بابا، سوژههای بامزه پیدا میکنم و میخندم. وقتی حالش خوب است، برای خودش هم تعریف میکنم و او به زور جلو خندهاش را میگیرد. به هر حال یک پدر کرگدن نباید زیاد جلو پسر کرگدنش نیشش باز شود؛ این یک اصل کرگدنی است! »
« با اجازهی شما من آبدیده شدهام؛ چون پدرم همهجور تنبیه را رویم اجرا کرده است تا آدم شوم، اما من آدم نشدهام. من یک کرگدن شدهام و خیلی چیزها برایم خندهدار شده است. از عصبانیت بابا، سوژههای بامزه پیدا میکنم و میخندم. وقتی حالش خوب است، برای خودش هم تعریف میکنم و او به زور جلو خندهاش را میگیرد. به هر حال یک پدر کرگدن نباید زیاد جلو پسر کرگدنش نیشش باز شود؛ این یک اصل کرگدنی است! »
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.