بریده‌ای از کتاب در بازار اسیران اثر دنیا میخائیل

K@nashi

K@nashi

1404/1/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 148

📌📚⏳(همه چیز موقت است.)قبلاً وقتی به خیابان می رفتیم همسایه ها و مردم را می دیدیم و (خوش حال) می شدیم.🙂اما حالا دقیقاً برعکس،نمی خواهم کسی را ببینم،(می خواهم تنها باشم.)هر چند که از این وضعیت خوش حال نیستم.چیزی بزرگ در (درونم) وجود دارد،چیزی خیلی بزرگ... (اما آن چیز شکسته است.)💔🖤

📌📚⏳(همه چیز موقت است.)قبلاً وقتی به خیابان می رفتیم همسایه ها و مردم را می دیدیم و (خوش حال) می شدیم.🙂اما حالا دقیقاً برعکس،نمی خواهم کسی را ببینم،(می خواهم تنها باشم.)هر چند که از این وضعیت خوش حال نیستم.چیزی بزرگ در (درونم) وجود دارد،چیزی خیلی بزرگ... (اما آن چیز شکسته است.)💔🖤

31

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.