بریده‌ای از کتاب اولین نفری که در نهایت میمیرد اثر آدام سیلورا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 196

او می‌خواست، در این شهر بزرگ شود؛ اما هرگز نمی‌توانست. خوشحال بودم که او اولین‌های زیادی را در روز آخر عمرش تجربه می‌کرد.

او می‌خواست، در این شهر بزرگ شود؛ اما هرگز نمی‌توانست. خوشحال بودم که او اولین‌های زیادی را در روز آخر عمرش تجربه می‌کرد.

3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.