بریدهای از کتاب پژواک در شهر اثر کی اس سونگ
1404/1/21
صفحۀ 112
از پدرم متنفرم، میخوام وانمود کنم که وجود نداره، اما دقیقا همزمان با این فکر، میخوام کاری کنم که منو ببینه. به خاطر این حسی که توی سرم به وجود میاره بیشتر ازش متنفر میشم. به خاطر کاری که منو مجبور به انجامش میکنه. اما میدونم نمیتونم اونو سرزنش کنم. کسی که گناهکاره خودم هستم.
از پدرم متنفرم، میخوام وانمود کنم که وجود نداره، اما دقیقا همزمان با این فکر، میخوام کاری کنم که منو ببینه. به خاطر این حسی که توی سرم به وجود میاره بیشتر ازش متنفر میشم. به خاطر کاری که منو مجبور به انجامش میکنه. اما میدونم نمیتونم اونو سرزنش کنم. کسی که گناهکاره خودم هستم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.