بریدهای از کتاب تماما مخصوص اثر عباس معروفی
1404/4/20
صفحۀ 349
شايد برخی تصور كنند زندگی دارالتجارهای بيش نيست، بدهبستانی بكنند و بگذرند، در حالیكه اگر عقابوار نگاه كنند خواهند فهميد زندگی يک قمارخانه است. قمارخانهای كه هميشه فرصت بازی به دست تو نمیافتد، فقط گاهی امكانش را پيدا میكنی. آن هم اگر قاعدهٔ بازی را بلد باشی. آن هم اگر دست آخر را ببازی، و بزنی به سيم آخر. عزيز دلم، میدانی سيم آخر چيست؟ همه خيال میكنند كه سيمِ آخر ساز است. حتا يک نوازندهٔ بیسواد روی صحنه زد به سيم آخر تارش گفت: اين هم سيم آخر! اما سيم آخر يعنی وقتی میرفتند قمار، سكهٔ زرشان را كه میباختند، جيبشان را میگشتند، آخرين سكهٔ سيم را هم به قمار میزدند. میزدند به سيم آخر، به اميد بردن همهٔ هستی، يا به باد دادن آخرين سكهٔ نيستي.
شايد برخی تصور كنند زندگی دارالتجارهای بيش نيست، بدهبستانی بكنند و بگذرند، در حالیكه اگر عقابوار نگاه كنند خواهند فهميد زندگی يک قمارخانه است. قمارخانهای كه هميشه فرصت بازی به دست تو نمیافتد، فقط گاهی امكانش را پيدا میكنی. آن هم اگر قاعدهٔ بازی را بلد باشی. آن هم اگر دست آخر را ببازی، و بزنی به سيم آخر. عزيز دلم، میدانی سيم آخر چيست؟ همه خيال میكنند كه سيمِ آخر ساز است. حتا يک نوازندهٔ بیسواد روی صحنه زد به سيم آخر تارش گفت: اين هم سيم آخر! اما سيم آخر يعنی وقتی میرفتند قمار، سكهٔ زرشان را كه میباختند، جيبشان را میگشتند، آخرين سكهٔ سيم را هم به قمار میزدند. میزدند به سيم آخر، به اميد بردن همهٔ هستی، يا به باد دادن آخرين سكهٔ نيستي.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.