بریدۀ کتاب
1403/6/21
4.5
19
صفحۀ 220
ام سلمه میگوید: فکرش را بکن! به دختر پیامبر، به دختر وحی، به عصاره نبوت، به مقصود خلقت، به برترین بانوی عالم، حرفهایی زدند که هنوز بعد از این همه سال، تداعیاش جگرم را به آتش میکشد. حرفهایی که من، آن لحظهای از یقین کردم صبر خدا را سرریز میکند زمین و آسمان را به هم میدوزد. اگر امروز از من بپرسند که در تمام عمر طولانیات، عجیبترین چیزی که دیدهای چیست. میگویم: صبر خدا!
ام سلمه میگوید: فکرش را بکن! به دختر پیامبر، به دختر وحی، به عصاره نبوت، به مقصود خلقت، به برترین بانوی عالم، حرفهایی زدند که هنوز بعد از این همه سال، تداعیاش جگرم را به آتش میکشد. حرفهایی که من، آن لحظهای از یقین کردم صبر خدا را سرریز میکند زمین و آسمان را به هم میدوزد. اگر امروز از من بپرسند که در تمام عمر طولانیات، عجیبترین چیزی که دیدهای چیست. میگویم: صبر خدا!
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.