بریدهای از کتاب هشت کوه اثر پائولو کنیه تی
1403/12/5
صفحۀ 180
آنچه در پیغام دیگری از سال پیش پیدا کردم رگهای از غم در خود داشت: بعد از مدتی بسیار طولانی دوباره به این بالا برگشتم. عالی میشد اگر میشد همه با هم اینجا بمانیم، بدون آنکه آدم مجبور باشد دیگر کسی را ببیند، بدون آنکه مجبور باشد دوباره به پایین دره برگردد. از خودم پرسیدم: همه یعنی که؟ خود من آن روز کجا بودم؟
آنچه در پیغام دیگری از سال پیش پیدا کردم رگهای از غم در خود داشت: بعد از مدتی بسیار طولانی دوباره به این بالا برگشتم. عالی میشد اگر میشد همه با هم اینجا بمانیم، بدون آنکه آدم مجبور باشد دیگر کسی را ببیند، بدون آنکه مجبور باشد دوباره به پایین دره برگردد. از خودم پرسیدم: همه یعنی که؟ خود من آن روز کجا بودم؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.