بریدۀ کتاب

چادر کردیم رفتیم تماشا: سفرنامه عالیه خانم شیرازی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 64

بعد از غسل آوردیم پایین کوه، نزدیک چادر حاجی ها شتری کشتند، نعش را پیچیدند در پوست شتر. ما آمدیم توی چادر، نه جرئت گریه می گویند برای اهل حاج خوش آینده نیست. تا صبح آهسته آهسته گریه کردیم. بی طالع اگر مسجد آدینه بسازد یا سقف فرود آید و یا قبله کج آید

بعد از غسل آوردیم پایین کوه، نزدیک چادر حاجی ها شتری کشتند، نعش را پیچیدند در پوست شتر. ما آمدیم توی چادر، نه جرئت گریه می گویند برای اهل حاج خوش آینده نیست. تا صبح آهسته آهسته گریه کردیم. بی طالع اگر مسجد آدینه بسازد یا سقف فرود آید و یا قبله کج آید

3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.