بریده‌ای از کتاب پذیرفتن - مجموعه شعر - اثر گروس عبدالملکیان

Daydreamer

Daydreamer

1403/10/15

پذیرفتن - مجموعه شعر -
بریدۀ کتاب

صفحۀ 51

شخصیت‌هایی در من‌اند که با هم حرف نمی‌زنند که همدیگر را غمگین می‌کنند که هرگز دورِ یک میز غذا نخورده اند شخصیت‌هایی در من اند که با دست‌هایم شعر می نویسند با دست‌هایم اسکناس‌های مُرده را ورق می‌زنند دست‌هایم را مُشت می‌کنند دست هایم را بر لبه‌ی مبل می‌گذارند و همزمان که این یکی می نشیند دیگری بلند میشود،می رود شخصیت‌هایی در من‌اند که با برف‌ها آب می‌شوند با رودها می روند و سال ها بعد در من می بارند شخصیت‌هایی در من‌اند که در گوشه‌ای نشسته‌اند و مثلِ مرگ با هیچ‌کس حرف نمی‌زنند شخصیت‌هایی در من‌اند که دارند دیر می‌شوند دارند پایین می‌روند دارند غروب می‌کنند و آن یکی هم نشسته است رو به روی این غروب،چای میخورد شخصیت‌هایی در من‌اند که همدیگر را زخمی می‌کنند همدیگر را می‌کشند همدیگر را در خرابه‌های روحم خاک می کنند من اما با تمام شخصیت هایم دوستت دارم

شخصیت‌هایی در من‌اند که با هم حرف نمی‌زنند که همدیگر را غمگین می‌کنند که هرگز دورِ یک میز غذا نخورده اند شخصیت‌هایی در من اند که با دست‌هایم شعر می نویسند با دست‌هایم اسکناس‌های مُرده را ورق می‌زنند دست‌هایم را مُشت می‌کنند دست هایم را بر لبه‌ی مبل می‌گذارند و همزمان که این یکی می نشیند دیگری بلند میشود،می رود شخصیت‌هایی در من‌اند که با برف‌ها آب می‌شوند با رودها می روند و سال ها بعد در من می بارند شخصیت‌هایی در من‌اند که در گوشه‌ای نشسته‌اند و مثلِ مرگ با هیچ‌کس حرف نمی‌زنند شخصیت‌هایی در من‌اند که دارند دیر می‌شوند دارند پایین می‌روند دارند غروب می‌کنند و آن یکی هم نشسته است رو به روی این غروب،چای میخورد شخصیت‌هایی در من‌اند که همدیگر را زخمی می‌کنند همدیگر را می‌کشند همدیگر را در خرابه‌های روحم خاک می کنند من اما با تمام شخصیت هایم دوستت دارم

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.