بریدۀ کتاب

گتسبی بزرگ
بریدۀ کتاب

صفحۀ 193

گتسبی از روی اضطرار دستش را دراز کرد تا یک مشت هوا به چنگ آورد، تا جزئی از نقطه‌ای را که وجود دیزی برایش عزیز ساخته بود برای خود نگه دارد.

گتسبی از روی اضطرار دستش را دراز کرد تا یک مشت هوا به چنگ آورد، تا جزئی از نقطه‌ای را که وجود دیزی برایش عزیز ساخته بود برای خود نگه دارد.

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.