بریدهای از کتاب ده راز آشباریا اثر محمدرضا نیرومند
1403/12/25
صفحۀ 58
-باید مشتری رو بمباران کنی! با تعجب گفتم: _چی قربان؟! چلویی بزرگ گفت: _اگه بذاری مشتری همون قدر که خودش فک می کنه نیاز داره از چیزی که بهش می فروشی بخره، کاسبی اصلاً نمی چرخه.ماییم که تعیین می کنیم آن چقدر از وقت و پولس رو باید صرف چلوجلو کنه! راه حلش هم دقیقاً همین کاریه که ما داریم می کنیم! سپس رو له من برگشت و گفت: _اگه وقتی که مشتری یه بسته چلوجلو می خوره، ببینه دیگه بسته ای از لوله بیرون نمی آد، فکر می کنه دیگه همه چیزی مهم شهر رو می دونه و با خیال راحت میره سر زندگیش؛ اما اگه له محض اینکه بسته اول تموم شد ، یه بسته دیگه بیفته تو خونه ش، با خودش فکر می کنه که یه چیزای مهمی اون تو هستن که اون ازشون بی خبره و نکنه اگه اون ها دا نجوه، از بقیه عقب بیفته!پس مطمئن باش تا وقتی که چلو جلو برای فروختن داشته باشی ، مشتری برای خوردنش آماده است.
-باید مشتری رو بمباران کنی! با تعجب گفتم: _چی قربان؟! چلویی بزرگ گفت: _اگه بذاری مشتری همون قدر که خودش فک می کنه نیاز داره از چیزی که بهش می فروشی بخره، کاسبی اصلاً نمی چرخه.ماییم که تعیین می کنیم آن چقدر از وقت و پولس رو باید صرف چلوجلو کنه! راه حلش هم دقیقاً همین کاریه که ما داریم می کنیم! سپس رو له من برگشت و گفت: _اگه وقتی که مشتری یه بسته چلوجلو می خوره، ببینه دیگه بسته ای از لوله بیرون نمی آد، فکر می کنه دیگه همه چیزی مهم شهر رو می دونه و با خیال راحت میره سر زندگیش؛ اما اگه له محض اینکه بسته اول تموم شد ، یه بسته دیگه بیفته تو خونه ش، با خودش فکر می کنه که یه چیزای مهمی اون تو هستن که اون ازشون بی خبره و نکنه اگه اون ها دا نجوه، از بقیه عقب بیفته!پس مطمئن باش تا وقتی که چلو جلو برای فروختن داشته باشی ، مشتری برای خوردنش آماده است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.