بریده‌ای از کتاب جان شیفته (دو جلدی) اثر رومن رولان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 381

تقاضایش آن بود که دوستش بدارند، بخاطر خود او، برای چشم‌های زیبای خودش... با این همه به خودش خیلی نمی‌بالید، می‌دانست که نه زیباست و نه جذاب. ولی ضعفش در همین بود که می‌خواست بخاطر عشق به او شوهر کنند... مسخره است نه؟ خودش از آن شانه بالا می‌انداخت، زیرا این مرد گنده ساده دل، احمق نبود. زندگی به وی چیزها آموخته بود و مانند سه چهارم مردان فرانسوی درباره زنان دیر باور بود. ولی نیاز قلب بس نیرومند است!

تقاضایش آن بود که دوستش بدارند، بخاطر خود او، برای چشم‌های زیبای خودش... با این همه به خودش خیلی نمی‌بالید، می‌دانست که نه زیباست و نه جذاب. ولی ضعفش در همین بود که می‌خواست بخاطر عشق به او شوهر کنند... مسخره است نه؟ خودش از آن شانه بالا می‌انداخت، زیرا این مرد گنده ساده دل، احمق نبود. زندگی به وی چیزها آموخته بود و مانند سه چهارم مردان فرانسوی درباره زنان دیر باور بود. ولی نیاز قلب بس نیرومند است!

4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.