بریدهای از کتاب دختری با هزاران زخم اثر کیتلین گلاسکو
1404/1/3
صفحۀ 40
گاهی ساکت بود وگاهی بیش از حد می خندید، خنده ای عجیب و غریب که انگار از درون او را خُرد می کرد تا زمانی که دیگر خنده نبود، بلکه گریه بود و اشک هایی که از صورت من جاری می شدند.
گاهی ساکت بود وگاهی بیش از حد می خندید، خنده ای عجیب و غریب که انگار از درون او را خُرد می کرد تا زمانی که دیگر خنده نبود، بلکه گریه بود و اشک هایی که از صورت من جاری می شدند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.