بریدهای از کتاب جنگ پیرمرد اثر جان اسکالزی
1403/5/23
جنگ پیرمرد جلد 1
4.7
3
صفحۀ 302
جین پرسید: «وقتی کسی رو که دوست داری از دست میدی چه حسی داره؟» گفتم: «تو هم میمیری. بعد منتظر میمونی تا بدنت بفهمه که مردی.» جین گفت: «الان تو داری همچین کاری میکنی؟ منتظری بدنت بفهمه؟» گفتم: «نه. یعنی دیگه نه. آخر سر یادت میره و مشغول زندگی میشی. ولی زندگی متفاوتی رو ادامه میدی.»
جین پرسید: «وقتی کسی رو که دوست داری از دست میدی چه حسی داره؟» گفتم: «تو هم میمیری. بعد منتظر میمونی تا بدنت بفهمه که مردی.» جین گفت: «الان تو داری همچین کاری میکنی؟ منتظری بدنت بفهمه؟» گفتم: «نه. یعنی دیگه نه. آخر سر یادت میره و مشغول زندگی میشی. ولی زندگی متفاوتی رو ادامه میدی.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.