بریده‌ای از کتاب چشم هایش اثر بزرگ علوی

روژان

روژان

1403/11/16

بریدۀ کتاب

صفحۀ 172

دیگر اختیاری از خود نداشتم. سرش را آورد پایین و چشمم را بوسید. __________ ثانیه ای تحمل کردم . یک مرتبه دست انداختم به گردنش و لب های خشک او را به لب‌های خودم چسباندم. گفت :(( فرنگیس,فرنگیس!)) . گفتم:(( جانم ،جانم!))

دیگر اختیاری از خود نداشتم. سرش را آورد پایین و چشمم را بوسید. __________ ثانیه ای تحمل کردم . یک مرتبه دست انداختم به گردنش و لب های خشک او را به لب‌های خودم چسباندم. گفت :(( فرنگیس,فرنگیس!)) . گفتم:(( جانم ،جانم!))

9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.