بریدهای از کتاب کریستین و کید اثر هوشنگ گلشیری
1403/9/14
صفحۀ 92
من خیلی سعی کردهام صورت پدر را مجسم کنم ... اما وقتی صورت پدر مجموعهای است از خطوط، چینها و یا فرورفتگی و برآمدگیها و شاید دو سه قطره عرق روی پیشانی، و شاید هم موهای خاکستری شقیقهها، کریستین چطور میتوانست با شنیدن حرفهای من، با این ترتیب منطقی یک کلمه پس از آن یکی، یکدفعه همهاش را مجسم کند؟
من خیلی سعی کردهام صورت پدر را مجسم کنم ... اما وقتی صورت پدر مجموعهای است از خطوط، چینها و یا فرورفتگی و برآمدگیها و شاید دو سه قطره عرق روی پیشانی، و شاید هم موهای خاکستری شقیقهها، کریستین چطور میتوانست با شنیدن حرفهای من، با این ترتیب منطقی یک کلمه پس از آن یکی، یکدفعه همهاش را مجسم کند؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.