بریده‌ای از کتاب ما ایوب نبودیم اثر فاطمه ستوده

بریدۀ کتاب

صفحۀ 102

...کمکش کردم سر جایش بایستد. نگاهی کرد و با چهره‌ای منتظر پرسید «مامان دارمی؟» با تعجب نگاهش کردم «دارمی؟» یادم افتاد هربار در چنین شرایطی بهش گفته بودم «دارمت»...

...کمکش کردم سر جایش بایستد. نگاهی کرد و با چهره‌ای منتظر پرسید «مامان دارمی؟» با تعجب نگاهش کردم «دارمی؟» یادم افتاد هربار در چنین شرایطی بهش گفته بودم «دارمت»...

2.1k

101

(0/1000)

نظرات