بریده‌ای از کتاب تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلامی (ص)) اثر مهدی پیشوایی

علی

علی

1402/11/28

بریدۀ کتاب

صفحۀ 294

آن روز وضع مدينه حسّاس بود و چنان كه ديديم ارتش اسلام، عازم محل بسيار دورى بود و از طرف ديگر منافقان با وجود تظاهر به اسلام، از همراهى رسول خدا صلى الله عليه و آله سرپيچى نموده در مدينه ماندند، درحالى كه عبدالله بن ابىّ طرفداران فراوانى دور خود جمع كرده بود. [۴] علاوه بر منافقان، بيم توطئۀ دشمنان شكست خوردۀ اسلام در مكه و اطراف آن و در ميان باديه نشينان اطراف مدينه نيز مى رفت. از اين رو لازم بود در غياب پيامبر اسلام، مرد نيرومندى مركز حكومت نوبنياد اسلامى را اداره و از هر گونه توطئه جلوگيرى كند، و گرنه ممكن بود حوادث ناگوارى اتفاق بيفتد. با اين ملاحظات، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، على عليه السلام را در مدينه جانشين خود قرار داده به او فرمود: «براى ادارۀ مدينه بايد يا من بمانم يا تو. » [۵] مسعودى مى نويسد: مشهورتر آن است كه رسول خدا، على را به اين منظور جانشين خود در مدينه قرار داد كه با متخلفان از سفر [\ منافقان] كه قبلاً گفتيم، باشد [و آنها را مهار كند]. [۶] على عليه السلام جز اين جنگ، در همۀ غزوات، همراه پيامبر اسلام [۱] و پرچمدار آن حضرت [۲] بود. منافقان شايع كردند كه رسول خدا، على عليه السلام را به اين علت در مدينه واگذاشته كه عنايتى به او ندارد!. على عليه السلام از اين شايعه ناراحت شده، سلاح خود را برداشت و در جُرْف [۳] به حضور پيامبر رسيد و سخنان منافقان را بازگو و از اين وضع شِكوه كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دروغ گفته اند، من تو را جانشين خود قرار داده ام، برگرد و جانشين من در ميان كسان من و كسان خود باش، آيا راضى نمى شوى كه نسبت به من، همچون هارون باشى نسبت به موسى، جز اين كه پس از من پيامبرى نيست. [۴] طبق نقل شيخ مفيد فرمود: برادر! به جاى خود برگرد؛ زيرا مدينه جز توسط من يا تو، به خوبى اداره نمى شود، تو جانشين من در ميان خانواده ام، شهر محل هجرتم و قوم من هستى، آيا راضى نمى شوى كه... [۵] ابن عبدالبرّ قرطبى - از دانشمندان قرن پنجم اهل سنت - مى نويسد: «رسول خدا صلى الله عليه و آله در جنگ تبوك، على را جانشين خود در مدينه و در ميان خانوادۀ خود قرار داد و به او فرمود: تو نسبت به من، همچون هارون نسبت به موسى هستى.... » [۶] بنا به نقل بخارى و مسلم، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در پاسخ اظهارات على عليه السلام، او را به هارون برادر موسى تشبيه كرد و جملۀ ياد شده را فرمود. [۱] ---------- [۴]: . واقدى، پيشين، ص ۹۹۵؛ ابن هشام، پيشين، ج ۴، ص ۱۶۲. [۵]: . مفيد، الإرشاد (قم: مكتبة بصيرتى)، ص ۸۲؛ طبرسى، اعلام الورى، ص ۱۲۲. [۶]: . والأشهر أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم استخلف عليّاً على المدينة ليكون مع مَن ذكرنا من المتخلّفين. (التنبيه و الأشراف، ص ۲۳۶. ) [۱]: . ابن عبدالبرّ، الإستيعاب فى معرفة الأصحاب (در حاشيۀ الإصابة)، ج ۳، ص ۳۴؛ حلبى، السيرة الحلبية، ج ۳، ص ۱۰۴؛ قسطلانى، المواهب الّلدنية، ج ۱، ص ۳۴۸. [۲]: . ابن عبدالبرّ، پيشين، ص ۲۷؛ جعفر مرتضى العاملى، الصحيح من سيرة النبى الأعظم، ۱۴۰۳ ه. ق، ج ۴، ص ۱۹۳-۱۹۶. [۳]: . جُرْف، محلى در سه ميلى مدينه بوده است. [۴]: . أفلا ترضى يا على أن تكونَ منِىٖ بمنزلةِ هارونَ مِن موسى إلاّ أنّه لا نبىَّ بعدىٖ. (ابن هشام، السيرة النبوية، ج ۴، ص ۱۶۳؛ حلبى، السيرة الحلبيّة، ج ۳، ص ۱۰۴. ) [۵]: . إرجع يا أخىٖ إلى مكانك، فان المدينة لا تصلح إلاّ بىٖ أو بك، فأنت خليفتى فىٖ أهل بيتىٖ و دار هجرتىٖ و قومىٖ، أَما ترضى... (الإرشاد، ص ۸۳. ) [۶]: . خلّفه رسول اللّه على المدينة و على عياله بعده في غزوة تبوك و قال له أنت منّىٖ... (الإستيعاب، ج ۳، ص ۳۴. ) [۱]: . صحيح بخارى، شرح و تحقيق شيخ قاسم شماعى رفاعى، (بيروت: دارالقلم، ط ۱، ۱۴۰۷، ه. ق)، ج ۶، ص ۳۰۹؛ المغازى، باب ۱۹۵، ح ۸۵۷؛ صحيح مسلم، بشرح النووى (بيروت: دارالفكر، ۱۴۰۱ ه. ق)، ج ۱۵، ص ۱۷۵؛ فضائل الصحابة، فضائل على بن ابى طالب. گفتار پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله دربارۀ على عليه السلام مبنى بر اينكه او نسبت به آن حضرت، همچون هارون نسبت به موسى است، علاوه بر كتابهايى كه نام برده شد، در منابع ياد شده در زير نيز آمده است: المواهب اللدنية، ج ۱، ص ۳۴۸؛ الإستيعاب فى معرفة الأصحاب، (در حاشيه الإصابة)، ج ۳، ص ۳۴؛ البداية والنهاية، ج ۵، ص ۷ و ج ۸، ص ۷۷؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۷۹؛ كنزالعُمّال، ح ۱۴۲۴۲، ۳۲۸۸۱، ۳۶۵۷۲؛ الجامع الصحيح، ترمذى، المناقب، باب ۲۱، ح ۳۷۳۰؛ التنبيه و الاشراف، ص ۲۳۵؛ الصواعق المُحرقة، ص ۱۲۱؛ الاصابة، ج ۲، ص ۵۰۹، شمارۀ ۵۶۸۸؛ سيرۀ زينى دحلان، ج ۲، ص ۱۲۶؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۴؛ امالى شيخ طوسى، ص ۵۹۹. در اينجا بايد گفت كه طبق نقل بعضى از منابع، پيامبر اسلام در اين سفر محمدبن مسلمة و براساس نقل برخى ديگر، سِباع بن عُرفُطة را جانشين خود در مدينه قرار داد. (ر. ك: ابن هشام، السيرة النبوية، ج ۴، ص ۱۶۲؛ السيرة الحلبية، ج ۳، ص ۱۰۲؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۳، ص ۱۴۳؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۶۵؛ المواهب اللدنية، ج ۱، ص ۳۴۸. ) اما چنان كه ملاحظه شد، با توجه به كثرت و بلكه تواتر روايات جانشينى على عليه السلام، آن هم در منابع معتبر شيعه و سنى، نمى توان به روايات مخالف آنها اعتماد كرد. ابن عبدالبرّ، از مورخان و رجال نويسان و فقيهان بزرگ اهل سنت در قرن پنجم، مى نويسد: حديث أنت منّىٖ بمنزلةِ هارونَ مِن موسى را گروهى از صحابه نقل كرده اند و اين حديث از موثّق ترين و صحيح ترين روايات است و آن را سعد بن أبى وقّاص، ابن عباس، ابوسعيد خُدرى، امّسلمة، اسماء بنت عُميس، جابر بن عبدالله انصارى و گروه انبوهى كه ذكر نام آنها به طول مى انجامد، نقل كرده اند. (الإستيعاب، ج ۳، ص ۳۴. )

آن روز وضع مدينه حسّاس بود و چنان كه ديديم ارتش اسلام، عازم محل بسيار دورى بود و از طرف ديگر منافقان با وجود تظاهر به اسلام، از همراهى رسول خدا صلى الله عليه و آله سرپيچى نموده در مدينه ماندند، درحالى كه عبدالله بن ابىّ طرفداران فراوانى دور خود جمع كرده بود. [۴] علاوه بر منافقان، بيم توطئۀ دشمنان شكست خوردۀ اسلام در مكه و اطراف آن و در ميان باديه نشينان اطراف مدينه نيز مى رفت. از اين رو لازم بود در غياب پيامبر اسلام، مرد نيرومندى مركز حكومت نوبنياد اسلامى را اداره و از هر گونه توطئه جلوگيرى كند، و گرنه ممكن بود حوادث ناگوارى اتفاق بيفتد. با اين ملاحظات، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، على عليه السلام را در مدينه جانشين خود قرار داده به او فرمود: «براى ادارۀ مدينه بايد يا من بمانم يا تو. » [۵] مسعودى مى نويسد: مشهورتر آن است كه رسول خدا، على را به اين منظور جانشين خود در مدينه قرار داد كه با متخلفان از سفر [\ منافقان] كه قبلاً گفتيم، باشد [و آنها را مهار كند]. [۶] على عليه السلام جز اين جنگ، در همۀ غزوات، همراه پيامبر اسلام [۱] و پرچمدار آن حضرت [۲] بود. منافقان شايع كردند كه رسول خدا، على عليه السلام را به اين علت در مدينه واگذاشته كه عنايتى به او ندارد!. على عليه السلام از اين شايعه ناراحت شده، سلاح خود را برداشت و در جُرْف [۳] به حضور پيامبر رسيد و سخنان منافقان را بازگو و از اين وضع شِكوه كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دروغ گفته اند، من تو را جانشين خود قرار داده ام، برگرد و جانشين من در ميان كسان من و كسان خود باش، آيا راضى نمى شوى كه نسبت به من، همچون هارون باشى نسبت به موسى، جز اين كه پس از من پيامبرى نيست. [۴] طبق نقل شيخ مفيد فرمود: برادر! به جاى خود برگرد؛ زيرا مدينه جز توسط من يا تو، به خوبى اداره نمى شود، تو جانشين من در ميان خانواده ام، شهر محل هجرتم و قوم من هستى، آيا راضى نمى شوى كه... [۵] ابن عبدالبرّ قرطبى - از دانشمندان قرن پنجم اهل سنت - مى نويسد: «رسول خدا صلى الله عليه و آله در جنگ تبوك، على را جانشين خود در مدينه و در ميان خانوادۀ خود قرار داد و به او فرمود: تو نسبت به من، همچون هارون نسبت به موسى هستى.... » [۶] بنا به نقل بخارى و مسلم، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در پاسخ اظهارات على عليه السلام، او را به هارون برادر موسى تشبيه كرد و جملۀ ياد شده را فرمود. [۱] ---------- [۴]: . واقدى، پيشين، ص ۹۹۵؛ ابن هشام، پيشين، ج ۴، ص ۱۶۲. [۵]: . مفيد، الإرشاد (قم: مكتبة بصيرتى)، ص ۸۲؛ طبرسى، اعلام الورى، ص ۱۲۲. [۶]: . والأشهر أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم استخلف عليّاً على المدينة ليكون مع مَن ذكرنا من المتخلّفين. (التنبيه و الأشراف، ص ۲۳۶. ) [۱]: . ابن عبدالبرّ، الإستيعاب فى معرفة الأصحاب (در حاشيۀ الإصابة)، ج ۳، ص ۳۴؛ حلبى، السيرة الحلبية، ج ۳، ص ۱۰۴؛ قسطلانى، المواهب الّلدنية، ج ۱، ص ۳۴۸. [۲]: . ابن عبدالبرّ، پيشين، ص ۲۷؛ جعفر مرتضى العاملى، الصحيح من سيرة النبى الأعظم، ۱۴۰۳ ه. ق، ج ۴، ص ۱۹۳-۱۹۶. [۳]: . جُرْف، محلى در سه ميلى مدينه بوده است. [۴]: . أفلا ترضى يا على أن تكونَ منِىٖ بمنزلةِ هارونَ مِن موسى إلاّ أنّه لا نبىَّ بعدىٖ. (ابن هشام، السيرة النبوية، ج ۴، ص ۱۶۳؛ حلبى، السيرة الحلبيّة، ج ۳، ص ۱۰۴. ) [۵]: . إرجع يا أخىٖ إلى مكانك، فان المدينة لا تصلح إلاّ بىٖ أو بك، فأنت خليفتى فىٖ أهل بيتىٖ و دار هجرتىٖ و قومىٖ، أَما ترضى... (الإرشاد، ص ۸۳. ) [۶]: . خلّفه رسول اللّه على المدينة و على عياله بعده في غزوة تبوك و قال له أنت منّىٖ... (الإستيعاب، ج ۳، ص ۳۴. ) [۱]: . صحيح بخارى، شرح و تحقيق شيخ قاسم شماعى رفاعى، (بيروت: دارالقلم، ط ۱، ۱۴۰۷، ه. ق)، ج ۶، ص ۳۰۹؛ المغازى، باب ۱۹۵، ح ۸۵۷؛ صحيح مسلم، بشرح النووى (بيروت: دارالفكر، ۱۴۰۱ ه. ق)، ج ۱۵، ص ۱۷۵؛ فضائل الصحابة، فضائل على بن ابى طالب. گفتار پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله دربارۀ على عليه السلام مبنى بر اينكه او نسبت به آن حضرت، همچون هارون نسبت به موسى است، علاوه بر كتابهايى كه نام برده شد، در منابع ياد شده در زير نيز آمده است: المواهب اللدنية، ج ۱، ص ۳۴۸؛ الإستيعاب فى معرفة الأصحاب، (در حاشيه الإصابة)، ج ۳، ص ۳۴؛ البداية والنهاية، ج ۵، ص ۷ و ج ۸، ص ۷۷؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۷۹؛ كنزالعُمّال، ح ۱۴۲۴۲، ۳۲۸۸۱، ۳۶۵۷۲؛ الجامع الصحيح، ترمذى، المناقب، باب ۲۱، ح ۳۷۳۰؛ التنبيه و الاشراف، ص ۲۳۵؛ الصواعق المُحرقة، ص ۱۲۱؛ الاصابة، ج ۲، ص ۵۰۹، شمارۀ ۵۶۸۸؛ سيرۀ زينى دحلان، ج ۲، ص ۱۲۶؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۴؛ امالى شيخ طوسى، ص ۵۹۹. در اينجا بايد گفت كه طبق نقل بعضى از منابع، پيامبر اسلام در اين سفر محمدبن مسلمة و براساس نقل برخى ديگر، سِباع بن عُرفُطة را جانشين خود در مدينه قرار داد. (ر. ك: ابن هشام، السيرة النبوية، ج ۴، ص ۱۶۲؛ السيرة الحلبية، ج ۳، ص ۱۰۲؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۳، ص ۱۴۳؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۶۵؛ المواهب اللدنية، ج ۱، ص ۳۴۸. ) اما چنان كه ملاحظه شد، با توجه به كثرت و بلكه تواتر روايات جانشينى على عليه السلام، آن هم در منابع معتبر شيعه و سنى، نمى توان به روايات مخالف آنها اعتماد كرد. ابن عبدالبرّ، از مورخان و رجال نويسان و فقيهان بزرگ اهل سنت در قرن پنجم، مى نويسد: حديث أنت منّىٖ بمنزلةِ هارونَ مِن موسى را گروهى از صحابه نقل كرده اند و اين حديث از موثّق ترين و صحيح ترين روايات است و آن را سعد بن أبى وقّاص، ابن عباس، ابوسعيد خُدرى، امّسلمة، اسماء بنت عُميس، جابر بن عبدالله انصارى و گروه انبوهى كه ذكر نام آنها به طول مى انجامد، نقل كرده اند. (الإستيعاب، ج ۳، ص ۳۴. )

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.