بریده‌ای از کتاب ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 اثر لوسی مود مونتگمری

سایه

سایه

1404/4/2

بریدۀ کتاب

صفحۀ 297

من زن مغروری بوده و هستم . حاضرم بمیرم ولی کسی نفهمد درونم چه می گذرد که به من ترحم کند یا دستم بیندازد . می دانم هیچ کس چیزی نفهمیده . داخل خانه که مثل همیشه هستم ، شاید کمی ساکت تر و جدی تر . بیرون هم خود همیشگی ام هستم . می گویم و می خندم و در گفت و گو ها شرکت می کنم و با ردای غرورم ، آنچه من را از درون می پوساند ، پنهان می کنم .

من زن مغروری بوده و هستم . حاضرم بمیرم ولی کسی نفهمد درونم چه می گذرد که به من ترحم کند یا دستم بیندازد . می دانم هیچ کس چیزی نفهمیده . داخل خانه که مثل همیشه هستم ، شاید کمی ساکت تر و جدی تر . بیرون هم خود همیشگی ام هستم . می گویم و می خندم و در گفت و گو ها شرکت می کنم و با ردای غرورم ، آنچه من را از درون می پوساند ، پنهان می کنم .

8

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.