بریدهای از کتاب مین آراء: روایت 20 سال برگزاری انتخابات در سرحدات شمال غربی از 78 تا 98 به روایت یک ناظر معمولی اثر حسین شرفخانلو
1404/1/9
صفحۀ 43
پرسیدم:«عمو! چه شد در یک هفته رأیت برگشت؟» یک نگاه عاقلاندرسفیهی بهم کرد و جواب داد:«یک بار بهش رأی دادم که رئیسجمهور شود. میخواست عرضه داشته باشد و حواسش را جمع کند که با همان یک بار، کار را تمام کند که کار به دوباره خطخطیکردن سجلیِ من نکشد! الکی که نیست هی خانههای خالیِ سجلیام را بهخاطرش سیاه کنند. حالا هم دندش نرم، چشمش کور! به رقیبش رأی میدهم که بعد از این، قدر رأی مردم را بداند. الکی که نیست!»
پرسیدم:«عمو! چه شد در یک هفته رأیت برگشت؟» یک نگاه عاقلاندرسفیهی بهم کرد و جواب داد:«یک بار بهش رأی دادم که رئیسجمهور شود. میخواست عرضه داشته باشد و حواسش را جمع کند که با همان یک بار، کار را تمام کند که کار به دوباره خطخطیکردن سجلیِ من نکشد! الکی که نیست هی خانههای خالیِ سجلیام را بهخاطرش سیاه کنند. حالا هم دندش نرم، چشمش کور! به رقیبش رأی میدهم که بعد از این، قدر رأی مردم را بداند. الکی که نیست!»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.