بریده‌ای از کتاب آیسخولوس: مجموعه آثار اثر آیسخلوس

بریدۀ کتاب

صفحۀ 342

دریغا، چه نامبارک اقبالی که دست قضا راستکاری را همنشین تبهکاران می‌کند و ترسایی را در کنار ناترسایان می‌نشاند. لیک، هشدار که چون مرد به کاری برخیزد از یاری نااهلان جز بلا برنخیزد . و آنگاه که شرارت بر کشتزاری بگذارد برکت از خرمن چشم مدار که جز مرگ بار و بری نمی آرد. گاه باشد که نیک‌مردی بر کشتی نشیند که جاشوان تبهکار دارد و به عزم کشتار می‌رود، پیداست که این نیک‌مرد به تقدیری گرفتار‌ می‌آید که خدایان را از آن عار می‌آید. نیز چنین است وقتی که در شهری شایسته مردی به ناچار انباز مردمی می‌شود که بیگانه‌اش می‌خوانند و آزارش روا می‌دارند و یادی از خدایان نمی‌آرند. بدین سان این مرد به زنجیر ایشان در بند می‌شود و تازیانه آسمان که به رام کردن دیگران فرود می‌آید آن بی‌گناه را نیز آماج می‌گیرد.

دریغا، چه نامبارک اقبالی که دست قضا راستکاری را همنشین تبهکاران می‌کند و ترسایی را در کنار ناترسایان می‌نشاند. لیک، هشدار که چون مرد به کاری برخیزد از یاری نااهلان جز بلا برنخیزد . و آنگاه که شرارت بر کشتزاری بگذارد برکت از خرمن چشم مدار که جز مرگ بار و بری نمی آرد. گاه باشد که نیک‌مردی بر کشتی نشیند که جاشوان تبهکار دارد و به عزم کشتار می‌رود، پیداست که این نیک‌مرد به تقدیری گرفتار‌ می‌آید که خدایان را از آن عار می‌آید. نیز چنین است وقتی که در شهری شایسته مردی به ناچار انباز مردمی می‌شود که بیگانه‌اش می‌خوانند و آزارش روا می‌دارند و یادی از خدایان نمی‌آرند. بدین سان این مرد به زنجیر ایشان در بند می‌شود و تازیانه آسمان که به رام کردن دیگران فرود می‌آید آن بی‌گناه را نیز آماج می‌گیرد.

86

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.