چند وقتی بود دیگر سراغ کتاب شهدا و دفاع مقدسی نمیرفتم. احساس میکردم همگی دارند یک چیز را به یک طریق روایت میکنند. و گاها احساسات فوران شده در مطالب، اوضاع کتاب را به هم می ریخت.
چند صفحه ای از کتاب را که خواندم متوجه شدم بیشتر روایت زندگی مادر است تا خود شهید. زندگی یک زن در برهه ای از تاریخ ایران که پر از تلاطم بود. آنقدر برایم جذاب بود که حتی دوست داشتم جزئیات بیشتری هم روایت میشد.
اما همه چیز به اندازه بود تا خواننده دچار دلزدگی نشود.
زیبایی ساختار در این بود که انگار شهید ثمره ی زندگی این زن و تمام دویدن هایش بود. زن خودش و زندگی اش را بیان کرده بود، بی آنکه از تربیت فرزندش کلامی گفته باشد و به یکباره میبیند فرزند جلوتر از او حتی حرکت کرده است.
این قضیه را زیبا میکرد.
کاش تمام زنان سرزمینم این کتاب را بدون هیچ برداشت اضافه ای فقط بخوانند و بخوانند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.