من دقیقا این کتاب رو نخوندم در اصل کتابی که خوندم اسمش فقط hooked بود ولی خب اونو تو بهخوان پیدا نکردم و به همین راضی شدم...
در کل کتابشو دوست داشتم و اگه کتاب دارک رومنس مافیایی دوست دارید پیشنهادش میکنم.
      

        کتابای انا هوانگ تقریبا همشون یه داستان یه شکل دارن یه عاشقانه پر از اسمات ولی خب بازم دلیل نمیشه بعضی وقتا دلم نخواد یکم خودمو با خوندنشون سرگرم کنم😂
این کتاب مثله بیشتر بقیه کتاب هایی که ترند شدن اونقدر درون مایه تاثیرذاری ندارند و واقعا  سلیقه خیلیا نیست ولی خب هرچند یه وقت ته دلم یه قلقلکی میخوره که یه کتاب سطحی بخونم که یکم از افکار مزاحمم فاصله بگیرم و حتی اونقدر ذهنمو درگیر نکنه...
خلاصه از اونجایی که اثار دیگه ای از این نویسنده خوندم از اولشم انتظار زیادی نداشتم ازش...
      

        نمیدونم واقعا چی بگم ولی واقعا اخر کتاب و اینکه بلاخره زری تونست بین ترس و شجاعت یکیو انتخاب کنه و تحولی که داشت برام مقدس بود اینکه بتونی در همچین فضایی و در همچین سال هایی همچین تصمیماتی بگیری واقعا قابل تحسین بود...
      

        این کتاب رو واقعا دوست داشتم
شروعش یکم سخت بود برام  ولی بعدش واقعا جذاب شده بودو پایانش واقعا خوب بود و حسابی شوکه شده بودم.
      

        واقعا نمیدونم چرا راجبش انقدر نقد منفی نوشته شده بود .
بعد از اینکه نقد هارو خوندم حسابی از اینکه خریدمش پشیمون شدم ولی بعدش که شروع کردم به خوندن جذبش شدم و دو روزه خوندنش رو تموم کردم و واقعا دوسش داشتم تو کتاب جمله های زیبایی گفته شده بود که واقعا میشد بهشون پرداخت. البته که پایانش واقعا نچسب بود و خیلی هندی تموم شد😂ولی خوندنش رو پیشنهاد میکنم چون یه پایان بد دلیل نمیشه که نخوام یه کتاب زیبا رو بخونم...

      

        کتاب خوبی بود ‌ولی من پایانش رو دوست نداشتم چون سوالات زیادی رو برام باقی گذاشت
      

        به نظرم کتاب خوبی بود ولی خب یه جاهاییش کسل کننده میشد و میخواستم هرچی زودتر از اون قسمت هاش بگذرم...
      

        《قبل از هرچیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است》
این کتاب واقعا منو درگیر خودش کرد و من با تمام وجودم با ایدین احساس همزاد پنداری کردم و واقعا برای کوته فکری پدر و برادرش خشمگین و حتی غمگین شدم و برای ایدا اشک ریختم این کتاب قلب منو لمس کرد و به گونه ای من رو محزون کرد که تا مدتی پس از اتمامش در سکوت، بهت و غم به دیوار خیره شده بودم...
      

        این کتاب روند خیلی جذابی داشت.
ازون کتابایی بود که باعث میشدن یه بعدازظهر تابستونی رو با ارامش سپری کنم.
به نظر بعد از خونون این همه کتاب سنگین این کتاب واقعا برام ارامش بخش  و شیرین بود.
و واقعا پایانش یه لبخند روی لبم اورد و با تمام وجود قلبمو شاد کرد.