کتاب جالبی بود . متاسفانه پیش میومد که داستان کشش خودشو تا حدودی از دست بده. و اینکه به طور محسوسی نقش جبهه غرب در اتفاقات افغانستان نادیده گرفته شده .در حالی که رمان در ذیل قصه این دو زن داره تاریخ معاصر افغانستان رو میگه. اینکه الان دارم این کتاب رو میخونم خودش حس عجیبی داره. کتاب داره با امید تموم میشه ، امیدی که منشا اون فتح افغانستان توسط آمریکاست ولی خوب الان میدونیم که بعد از تقریبا 20 سال باز طالبان به قدرت رسید.
        

                گاهی ما از منظری به دیگران خرده می‌گیریم که خود در آن غرق شده ایم و کتاب بخوبی این مفهوم را به نمایش گذاشته. دیدن اینکه شخصیت اصلی که نگاهی تحقیر آمیز به قماربازان داشت ، خود تمام داراییش را در قمار از دست داد و اینکه تمام مدت فکر می‌کرد با دیگران متفاوت است در حالی که در همان دامی گرفتار بود که آنها بودند. انسان را به فکر می‌اندازد که من کجا های زندگیم قمارباز بوده‌ام.
اول با ترجمه جلال آل احمد کتاب رو شروع کردم که ترجمه خوبی نبود. ولی ترجمه آقای حبیبی بسیار زیبا و روان بود .