واقعا عالی بود من بعضی وقتا سرش گریه میکردم ولی واقعا عالی بود به قدی عشق بین اتلس و لیلی خوب توصیف شده بود که می تونستی به راحتی لمسش کنی حسش کنی باهاش زندگی کنی و دوستش داشته باشی واقعا عاشق شخصیت عاشق اتلسم. عاشق شخصیت سخت و در عین حال شکننده و مادر بودن لیلیم و نمی دونم چرا ولی از همون جلد قبلم از شخصیت رایل بدم میومد.
      

        شاید در خوندن این کتاب کسی شک داشته باشه ولی واقعا کتاب قشنگیه با تمام جاهای دردناکی که واقعا میشه واقعی بودن این اتفاقات توی زندگی واقعی رو حس کرد دعواها و ماجراهایی که می دونه برای هر کسی پیش بیاد. درس های زندگی زیادی داخلش بود. اینکه به هیچ وجه به امید درست شدن و عوض شدن آدما بهشون فرصت دوباره و دوباره ندیم با اینکه بعضی وقت ها فرصت دوباره باعث عوض شدن اون شخص میشه. اینکه در انتخاب شریک زندگی نباید بر اساس هیجان تصمیم گرفت و عجله کرد. واقعا داستان پر از درد عشق با چاشنی حقیقت رو میشه داخل این کتاب دید
      

        این کتاب فانتزی عاشقانه درام و تا حدودی معمایی است.
کتاب با افکار آلساندرا شخصی اصلی زن شروع میشه و اتفاقات کتاب حول محور او می چرخد و همچنین داستان از زبان خود آلساندرا نق شده. می توان دنیای فانتزی شاهانه و سلطنتی این کتاب را بخوبی لمس کرد و حس عالی از آن گرفت. 
پادشاه سایه ها که عاشق رنگ سبز است و همه این را می دانند و در جشن طیف رنگ سبز می پوشند اما آلساندرا بدون توجه به بقیه رنگ دیگری برای پوشید لباس انتخاب کرده آیا این تصادفی است یا با هدف و نقشه خاصی دستچین شده؟ همین چند جمله ساده باعث شد من این کتاب رو شروع کنم و واقعا عاشقش شدم