راستش را بخواهید آنچیزی که مرا به خواندن این کتاب ترغیب کرد،اسم کتاب بود و چه کسی است که نداد من عاشقانه اسم یحیی را می پرستم.
کتاب روان بود و قلم خوبی داشت .اگه چه از لحاظ استفاده عناصر داستانی یعنی تعلیق و گره و... نمیتوان آنرا درجه ۱ خواند. اما نوع بیان و نکات و نصایح ریزی که در خود جای داده بود ،من را راضی نگه داشت.آنگونه میتوانم بگویم انگار خودم آنجا بودم و نظاره گر تمام اتفاقات بودم .
داستان یک روحانی سید که برای اولین بار به تبلیغ رفته.نکته مهم آنکه در تمام مدت تبلیغ سعی کرده که نظر خدا را بر نظر خودش اولویت بدهد و خداوند نیز به واسطه این اخلاص حرف او را در میان مردم مقبول میکند.