جاناتان، لحظه‌ای به بهشت نزدیک میشوی که به کمال سرعت نزدیک شده باشی[...] پسرم، کمال سرعت یعنی اینکه 'آن‌جا' باشی

به ویژه اینکه اکنون در میان جوانان ملاحظه میشود که کلامشان نامفهوم است و بعضی از حروف را حذف میکنند. گویی که عوامل فرسایش همانند عوامل فرسایش در علم جغرافیا برکلمات تاثیر میگذارد [...] بسیار در شگفت می‌آییم هنگامی که جوانی با ما سخن می‌گوید، اصلا نمیفهمیم که چه می‌گوید زیرا تند حرف میزند و حروف در کلماتش از مواضع درست حلق و زبان و کناره‌های دهان و کام و دو لب خارج نمی‌شود 🤣

مثل همان روزی شده بودم که دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم، آنروز که در ایوان باغ نشستیم و من باگلهای سرخ باغچه‌ی جلو ایوان بازی می‌کردم؛ [...] ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد، دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم: «می‌سوزد!» و برای اولین بار، اولین بار بود که خودم را در کشاکش کابوسی عجیب احساس کردم: همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم، سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد؛[...] من به صدای مادرم برگشتم و خودم را در دامانش انداختم و او خون دستم را با دستمالی پاک کرد.