اگر قرار بود یه کتاب انتخاب کنم و اون تنها کتابی باشه که میتونم تا آخر عمرم بخونم همین کتابه
و اگه کسی ازم بپرسه که اگه میتونستی یه کتاب انتخاب کنی تا توش زندگی کنی من صد قصر آبی رو انتخاب میکردم.
واقعا فوق العاده بود بهترین کتاب کلاسیکی که خوندم تا آخر عمرم...
همه چیز به اندازه و به جا بود و این چیزی بود که این کتابو قشنگ میکرد. قسمت عاشقانه داستان خدا بود. عاشق طوری بودم که بارنی والنسی رو صدا میکرد، مهتاب...
به هیچ عنوان قابل مقایسه با عاشقانه های جدید که توی فیلمها و کتابها هست نبود.و واقعا زوج مورد علاقم بارنی و والنسی تا ابددد.
اوایل داستان واقعا اعصابم خیلی خرد میشد و خیلی اون خونواده و عقایدشون،رفتارشون با ولنسی،شوخی های مسخره و چندششون و همه اون فامیلا رو مخم بودن و هنوزم با تمام وجود ازشون متنفرم. انقدر عقاید پوچ و مضخرفی داشتن که حتی به والنسی میگفتن که وقتت رو با ماهی یکبار و فقط یکبار کتاب خواندن تلف نکن و بجاش تو ی خونه عین کوزت برای همه کار کن و هیچ حرفی هم نزن! و وقتی حق و حقوق خودشو میخواست برای آبروشون بهش برچسب دیوونه زدن!!
وقتی از اون خونواده لعنتی جدا شد تازه داستان شروع کرد به شیرین شدن و بشدت باهاش حال کردم. قشنگ میتونستی خوشبختی و آزاد بودن رو حس کنی ،تغییراتی که زندگی رو انقدر قشنگ کردن فقط با بیرون اومدن از اون خونه و دوری از خونواده و آدمای سمی و وحشتناک.
به هرحال این خاصیت قلم خانم مونتگمری عزیزه و این کتاب هم یکی دیگه از شاهکار هاشه که قطعا تا ابد تو قلبم جا داره 🫀💗