"جایی که خرچنگها آواز میخوانند" برای من خیلی باارزشه.
مدت طولانیای همراهم بوده و خاطرات عزیزی رو بین صفحاتش نگه داشته.
گوشه و کنارش تاریخ، ساعت، حس اون لحظه و دیدار با آدمهای مورد علاقهم حک شده.
****ممکنه اسپویل باشه.
آخرای کتاب هم نزدیک بود گریهام بگیره و هم شوکه شدم.
تیت مردی که میخواست باشه اما شاید اونقدر قابل تکیهکردن نبود که اگر بود شاید هیچوقت کیا و جیسی وجود نداشت و داستان یه روند دیگه رو در پیش میگرفت.
کیا لایق یک زندگی پر از عشق بود مثل تموم دختربچهها
اما نداشتش و این ناراحتم میکنه.
امیدوارم مرغهای دریایی، کرمهای شبتاب و خرچنگها حواسشون بهش باشه. ✨🥲
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.