راستش نمیدونم نوشتن درباره حسم به این کتابو از کجا شروع کنم اما واقعا دوسش داشتم. به جور خاصی بود. فضای بیابونی و عرب نشینی که داشت واقعا جذاب بود . یه جوری بود که خودتو توی یه کشور اسیایی حس میکردی ولی نه تنها هیچی از جذابیت داستان کم نمیکرد بلکه اونقد به خوبی از این عناصر خوب بهره گرفته بود که بیشتر هم جذب داستان میشدی .
حقیقتانویسنده خیلی جذاب اوایل کتاب رو به معرفی گذرونده بود و اونقدر با فکر پیش رفته بود که هیچ نکته متناقضی به چشمم نخورد و هینت هایی میداد که بعدا ازشون به خوبی و برای پرده برداشتن از راز ها استفاده میکرد. (میشد گفت قشنگ مشخص بود که روی داستان فکر کرده و زمان گذاشته)
توصیف شخصیت ها ، جن ها ، فضا و مکان داستان حتی قصه هایی که در میانه داستان بیان میشد کاملا به جا و جذاب بودن. خیلی جالب بود که همه این عناصر در نهایت داستان اصلی رو تشکیل میدادن. پلات توییست داستان چیزی بود که حتی نمیشد از قبل حدسش زد و همین برای من داستان رو به مراتب جذابتر کرد. میتونم بگم نویسنده وقت کافی روی تک تک شخصیت ها گذاشته بود و هر کارکتری حتی کارکتر های ساده و زودگذر هم فکر شده بودن و قصه جذاب خودشون رو داشتن.