Saranouri تاریخ عضویت:آذر 1403 Saranouri دنبال کردن @Saranouri 0 دنبال شده 1 دنبال کننده کتابدوست(53 کتاب)0امتیاز دنبال کردن0یادداشت1امتیاز0لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 53 کتاب در حال خواندن 2 کتاب خواهم خواند 1 کتاب یادداشتها این کاربر هنوز یادداشتی ننوشته است. باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشهالیستها این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است. بریدههای کتاب Saranouri 1403/9/7 آواز کافه غم بار کارسون مکالرز 3.4 45 صفحۀ 44 نوری از درزهای اجاق به جایی که میس آملیا ایستاده بود میتابید و صورت گندمی و درازش یک جور هایی میدرخشید.انگار آنجا ایستاده بود و درون خودش را نگاه میکرد.توی صورتش میشد درد و سرگشتگی را دید،وشادی ای که لحظه ای و شکننده بود.لب هایش را مثل همیشه محکم به هم فشار نداده بود و مرتب آب دهانش را قورت میداد.رنگش پریده بود و دست های بزرگ و خالی اش عرق میکرد.ظاهرش در آن شب ظاهرِ یکه و تنهای آدمی عاشق بود. 0 6 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.
Saranouri تاریخ عضویت:آذر 1403 Saranouri دنبال کردن @Saranouri 0 دنبال شده 1 دنبال کننده کتابدوست(53 کتاب)0امتیاز دنبال کردن0یادداشت1امتیاز0لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 53 کتاب در حال خواندن 2 کتاب خواهم خواند 1 کتاب یادداشتها این کاربر هنوز یادداشتی ننوشته است. باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشهالیستها این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است. بریدههای کتاب Saranouri 1403/9/7 آواز کافه غم بار کارسون مکالرز 3.4 45 صفحۀ 44 نوری از درزهای اجاق به جایی که میس آملیا ایستاده بود میتابید و صورت گندمی و درازش یک جور هایی میدرخشید.انگار آنجا ایستاده بود و درون خودش را نگاه میکرد.توی صورتش میشد درد و سرگشتگی را دید،وشادی ای که لحظه ای و شکننده بود.لب هایش را مثل همیشه محکم به هم فشار نداده بود و مرتب آب دهانش را قورت میداد.رنگش پریده بود و دست های بزرگ و خالی اش عرق میکرد.ظاهرش در آن شب ظاهرِ یکه و تنهای آدمی عاشق بود. 0 6 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.