فاطمه

تاریخ عضویت:

خرداد 1402

فاطمه

@Moon87

63 دنبال شده

27 دنبال کننده

یادداشت‌ها

فاطمه

فاطمه

1404/1/17

        این کتاب، تقریبا میشه گفت اولین کتابِ ایرانی‌ای هست که من خوندم(قبلش سووشون خوندم ولی چون نتونستم به پایان برسونمش و نصفه ولش کردم گفتم تقریبا اولین...). من خیلی ذوقِ این کتاب رو داشتم و بین دو تا کتابِ دیگه‌ای که داشتم می‌خوندم هم خیلی بیشتر این کتاب اولویتم بود. من رمانِ قبلیِ ایشون با نامِ « دیلماج » رو مطالعه نکردم اما اسمش رو شنیده بودم و وقتی کتابِ دیگری از همین نویسنده تو کتابخونه پیدا کردم خیلی خوشحال شدم. اگر کتاب دیلماج رو نخوندید تو خوندنِ این کتاب مشکلی پیدا نمی‌کنید چون دیلماج راجع‌به پدربزرگِ کیانوشِ ولی اگر دوست داشتید می‌تونید اول دیلماج رو مطالعه کنید...
درباره‌ی داستان باید بگم که من بسیار روون بودن قلمشون رو دوست داشتم، باعث میشد آدم به راحتی با داستان همراه بشه و پیش بره و دلش بخواد کل کتاب رو همون لحظه تموم کنه. 
شخصیت‌های کتاب دوست داشتنی بودن و گاها دلتون برای تک‌تکشون می‌سوخت. راستش من خیلی ناراحت شدم که عشقِ آذر و کیانوش به سرانجام نرسید؛ اما خب واقعیتِ زندگی همینِ! قرار نیست تهِ هر عشقی قشنگی باشه‌. دلم برای زندگی و سرنوشت کيانوش و خانواده‌اش هم سوخت که چقدر‌ سختی کشیدن.
نکته‌ای که به نظرم باید بگم اینه که من قبلا هم شنیده بودم که این کتاب رو باید با دقت خوند اما خب ذوقِ بیش از اندازه‌ام گاها باعث میشد که دقتم رو از دست بدم ولی شما اگه می‌خواین بخونید آرام و آهسته با روند داستان پیش برید و حواس جمع باشید.
پایانِ داستان شوکه‌کننده بود و شما عملا در صفحات پایانی دچارِ کلی احساساتِ متفاوت می‌شید...
فقط یک چیز از نظرم راجع‌به این کتاب دوست داشتنی نبود، اونم این بود که سر هر فصل(نمی‌دونم باید بگم فصل، پارت یا...) به یه جا می‌پرید و این کمی برام آزار دهنده بود.
در کل تجربه‌ی خوبی بود خوندن قلمِ این نویسنده و دوست دارم که باز هم ازشون بخونم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.