متن یکی از سخنرانی‌‌های شهید دیالمه در مورد زهد که معنای زهد را در ذهن شما تغییر خواهد داد.
پیوندی که بین زهد و آزاداندیشی برقرار کرده بود برای من ویژه و جالب بود.
        

          اگر ازم می‌پرسیدند که به لحاظ شرایط تربیتی، خانوادگی و فرهنگی دوست داشتی جای چه کسی باشی، یکی از سه گزینه اصلی‌ام داریوش شایگان بود!


یکی از زیباترین خاطراتی که نقل می‌کنند، خاطره‌شان از علامه طباطبایی است. روزی با علامه تنها بوده اند و از علامه سوال می‌کنند که عالم مثال چیست؟ علامه دست ایشون رو می‌گیرند و می‌برند به عالم مثال!
        

          گمان می‌کنم مارکز همان نویسنده‌ تمام عیاری است که همه نیازهای یک خواننده را می‌شناخته‌است.
هنر مارکز همان جزئیات و توصیفات داستان‌هایش است. 
حتی تا فرش خانه‌هارا هم گاهی توصیف می‌کند.
شاهکار تکرار نشدنی مارکز ، البته پس از صدسال تنهایی .
        

          یکی از عرفا می‌فرمودند: چهل سال است هر جا که می‌روم کتاب‌های عنایت خان را همراه خودم می‌برم.
        

          کتابی بشدت جذاب، دلنشین و خواندنی بود.
کتاب با این سوال شروع می‌کند که «چرا اینقدر نابرابری در جامعه وجود دارد؟» و سعی می‌کند مرحله به مرحله توضیح دهد که اقتصاد چطور در جوامع ما شکل گرفت و باعث ایجاد این نابرابری‌ها شد. 

آقای یانیس واروفاکیس یک اقتصادان یونانی است که این کتاب را در خطاب به دختر نوجوانش نوشته است و این موضوع باعث شده برای توضیح مفاهیم از گویاترین روش‌ها استفاده کند.
نویسنده در هر فصل با استفاده از روایت‌ها و مثال‌های ملموس مفاهیم مهم و پر استفاده در اقتصاد را توضیح می‌دهد و گاهی به تاریخچه شکل گیری هر کدام می‌پردازد.

ترجمه‌ی آقای فرهاد اکبرزاده از نشر بان  هم بسیار عالی و روان است.
        

          خیلی جالب بود. خوندنش رو پیشنهاد می‌کنم
        

          در این گوشه دنیا آدم را همین‌جور بار می‌آورند، جوری که خیال کنی تغییر غیرممکن است. جوری بارَت می‌آورند که از تغییر بترسی، که وقتی عاقبت اولین نشانه‌های تغییر آشکار شد، به آنها بدگمان باشی، از آنها بترسی، چون همیشه دیده‌ای که هر تغییری فقط وضع را بدتر کرده.
        

          آن وقت‌ها، وقتی در خانه خودمان زندگی می‌کردیم کتابهای پدرم را بلند می‌کردم تا نان بخرم. کتابهایی که او خیلی به آنها علاقه داشت.کتابهایی که در زمان تحصیلش به خاطرشان گرسنگی را تحمل کرده بود. کتابهایی که بابتشان پول بیست عدد نان را پرداخته بود .من به قیمت نصف نان فروختم. این نرخ بهره ای است که ما به دست می آوریم،از منفی دویست تا منفی بی نهایت.
        

          شکی نیست که جنگ به مفهوم مردن بود، ولی همیشه، وقتی کسی بمیرد که زمانی در کنارتان زندگی کرده و نفس کشیده، زمین زیر پایتان می‌لرزد