از چهار زندان
در حال خواندن
0
خواندهام
4
خواهم خواند
2
توضیحات
برای ناظم حکمت این شاعر فرهیخته زندگى در استانبول که در زیر چکمه اشغالگران است قابل تحمل نیست. بالاخره تصمیم خود را مى گیرد. بى آنکه در این باره با پدرش حرفى بزند، همراه یکى از دوستان صمیمى اش، والانورالدین، سفر خود را به آناطولى آغاز مى کند. در این سفر است که براى اولین بار ناظم جوان چهره واقعى وطن و مردم خود را مى بیند. اولین بار است که با زندگى نکبت بار زنان و کودکان گرسنه و برهنه و بیمار وطن خود آشنا مى شود. ناظم هرگز تا پایان عمر نمى تواند آنچه را که در آناطولى دیده است فراموش کند و از آن پس همه اشعار او با الهام از زندگى این مردم و به خاطر این مردم است. پیرایه دو بچه اى را هم که از شوهر اولش داشت همراه خود به خانه ناظم آورد. این سومین ازدواج او و طولانى ترین دوره زناشوئى اش بود. زندگى با پیرایه بیست سال طول کشید اما از این بیست سال ناظم سیزده سالش را در زندان گذراند. نامه هاى ناظم به پیرایه که اغلب به زبان شعر بود در ادبیات ترک جاى مهمى دارد و بیشتر اشعار از چهار زندان را تشکیل مى دهد.بدین طریق سال 1938 فرارسید. پانزدهمین سالگرد اعلام جمهوریت نزدیک مى شد. دنیا به سرعت به سوى فاجعه هولناک جنگ جهانى دوم پیش مى رفت. از همه جا بوى باروت به مشام مى رسید. آتاتورک به بستر بیمارى افتاده بود، امیدى به زنده ماندنش باقى نمانده بود و روزهاى آخر عمرش را مى گذرانید.
یادداشتها
1402/5/29
16