معرفی کتاب پشت بام اثر فرناندا تریاس مترجم میعاد بانکی

پشت بام

پشت بام

فرناندا تریاس و 1 نفر دیگر
3.9
16 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

9

ناشر
شابک
9786008582854
تعداد صفحات
140
تاریخ انتشار
1402/7/4

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        گاهی چقدر احمقانه به‌نظر می‌رسد که زمان می‌گذرد. مثلاً، همین حالا. احمقانه به‌نظر می‌رسد که قرار نیست یک‌دفعه زمان متوقف شود. مردمی بودند که خیال می‌کردند زمینْ تخت است و نقطه‌ای هست که آن‌جا اقیانوس به آبشاری بزرگ ختم می‌شود. آبشاری بی‌پایان. شاید زمین فقط به این دلیل گِرد است که مردم نتوانند بروند به لبۀ دنیا و خودشان را پرت کنند توی خلأ، که هیچ راه گریزی نداشته باشیم.اما زمان گذشت گرچه دلم نمی‌خواست، گرچه دلمان نمی‌خواست؛ زمان گذشت گرچه باید همان روزی که فلور یک‌ساله شد، با لبخند بابا و آن شمع جادویی، متوقف می‌شد. آن‌گونه به‌راستی پایانی خوش می‌شد. پایانی بی‌عیب‌ونقص…
      

لیست‌های مرتبط به پشت بام

یادداشت‌ها

          **داستانی که سعی کند بیشتر قوه ی تخیل خواننده را فعال کند داستان قویتری است**

این دقیقاً کاری است که نویسنده‌ی پشت بام انجام داده است، خیلی چیزها را نمی‌گوید تا خواننده بعد از تمام کردن کتاب هم باز درگیر شخصیتها و اتفاقات داستان باشد.
و اما داستان درباره دختری به نام کلارا ست که تنها با پدر بیمارش زندگی میکند مادر چهار سالی ست که مرده و بعد از آن زندگی غیر طبیعی این دو نفر شروع میشود .پاراگراف ابتدایی کتاب در واقع انتهای ماجرای کتاب است و ما روایت داستان را از زبان کلارا دختری که نشانه هایی از پارانویا دارد میخوانیم .دختری که هیچ‌گونه ارتباطی با بیرون ندارد و این اجازه را به پدرش نیز نمی‌دهد و از هر چیز و کسی که بیرون از خانه باشد می هراسد.
 پشت بام داستان خوش خوان و عمیقی دارد. تعلیق خوب و موجزگویی از ویژگیهای مثبت این کتاب است.
 دنبال هیجان خاصی و یا داستان پیچیده ای در این کتاب نباشید اما داستان ِ قابل تاملی ست و تا مدتها ذهن خواننده درگیر آن خواهد بود.
        

21

سمی

سمی

1404/4/8

          اما حالا، حالا که کاری جز فکر کردن به گذشته ندارم، به نظرم هیچ آغازی در کار نبود، بلکه پایانی طولانی بود که ذره ذره ما را نابود کرد. اگر امشب دارم به گذشته فکر می‌کنم، فقط به این خاطر است که می‌خواهم کمی بیشتر با آن‌ها باشم. هیچ‌کس نمی‌تواند احساسم را درک کند: تنهای تنهایم، از هیچ‌کس انتظاری ندارم، می‌دانم درگیر جنگی مذبوحانه شده‌ام تا از چیزی دفاع کنم که همین حالا هم از دست رفته.


 نویسنده در آخر کتاب مصاحبه‌ای داشته و گفته برداشت هرکس از این کتاب با توجه به شرایطی که زندگی می‌کنه، چه شرایط اجتماعی، فرهنگی، موقعیت و ... میتونه متفاوت باشه و به نظرم این هنر نویسنده هست که میتونه خواننده رو با هر دیدگاه یا هر پیش‌زمینه‌ای از خواندن به سمت خودش جذب کنه و خواننده با اشتیاق در دنیای دختری که اذعان داره تنهاست و زندگی‌اش را به جهنمی می‌برد که نمی‌داند خودش مقصر است یا دیگرانی که با او زندگی می‌کنند، غوطه‌ور بشه... برداشت من از کتاب ارتباط وحشتناک و به ظاهر آرام و غم‌انگیز پدر_دختری بود.
نویسنده شما را به سمت اضمحلال و نابودی یک خانواده می‌برد با یک پایان نفس‌گیر...
        

0