معرفی کتاب بیروط اثر ابراهیم اکبری دیزگاه

بیروط

بیروط

2.3
9 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

10

شابک
9786229468418
تعداد صفحات
374
تاریخ انتشار
1402/1/2

توضیحات

کتاب بیروط، ویراستار رسول احدی خانقاه.

لیست‌های مرتبط به بیروط

یادداشت‌ها

          از وقتی فهمیدم برگزیده جایزه ادبی جلال شده و ۴۰۰ میلیون تومان به نویسنده کتاب تعلق گرفته، با یک نگاه بدبینانه دلم خواست کتاب بیروط رو بخونم. ببینم الکی این جایزه دادن یا نه واقعا باید می‌دادن! 

کتاب داستان شخصیتی به اسم یحیی که پدرش امام جمعه شهرستانی بوده اما به خاطر تندروی و افراط کنار گذاشته شده است. یحیی هم خودش طلبه بوده ولی به جایی رسیده که به همه چیز نقد دارد و حتی نماز هم نمی‌خواند. 

کتاب در قالب سفرنامه نوشته شده و در این بین يحيي به دنبال راهی برای فرار کردن از ترس‌ها و کابوس‌هایی که هر شب می‌بینه و ممکن افراد ناآشنا با ادبیات آن را در قالب ناداستان بدانند. 

کتاب به طوری ما رو با زندگی امام موسی صدر آشنا می‌کند  ولی به صورت غیر مستقیم. 

 پدیده مهاجرت از ایران هم درگیری اصلی شخصیت و یحیی دنبال پدری که ماندن‌ش در ایران رو براش معنا ببخشه. 

در پشت کتاب اومده: بیروط درباره بازگشت است، بازگشت انسانی که آرامش و رهایی‌‌اش را در جایی غیر از ایران می‌جوید. اما با یافتن پدر معنوی خویش مشتاقانه به پدر و وطن رجعت می‌کند. 

کل کتاب رو تو همین چند جمله پشت کتاب لو داده و تمام. 

در کل کتاب کمی حوصله سر بر چون دائم شخصیت توهم دارد و دائما در خواب و رویا است و این خواب‌ها به بیداری هم کشیده شدند. و خوندن کتاب کمی اعصاب می‌خواهد ولی این شخصیت همین شکلی و این رفتارها ازش طبیعی و جایی هم میگه که برای این مشکل به روانشناس هم مراجعه کرده است. 

برگشتن به داستان پیامبران و فلسفی حرف‌زدن هم از ویژگی‌های کتاب که این فلسفه سخت‌خوان کرده کتاب و هر مخاطبی اون رو نمی‌خونه.   

جشنواره‌ها خیلی تاثیری در محبوبیت کتاب‌ها ندارند چون این کتاب هنوز چاپ اول و ۵۰۰ تا ازش چاپ شده.

۴۱۷ ص است و نشر صاد که دید در جشنواره برنده شده جلد اون تغییر داد. کتاب شاهکار نیست، یه کتاب متوسط ولی ارزش خوندن داره برا مخاطب علاقمند به نوشتن. 
        

10

          انسان هر چه جلوتر میرود و بیشتر علم کسب میکند و قدرت بیشتری در مقابل طبیعت پیدا میکند، بیشتر به عمق ضعف و به قول نویسنده "خستگیِ وجودی" میرود. علت آن هم در "فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا"است که قرآن می‌گوید درون انسان ابرقدرت هایی قرار داده شده که تا آخر عمر، انسان را پریشان و آشفته از جنگ جهانی داخلی خود کنند؛ جنگ خانمان سوزی که عامیان به آن خیر و شر، عاشقان به آن عقل و دل و عارفان به آن نفس و فطرت میگویند. هر کسی به هر اسمی میخواهد بگویدش، مهم این است که یک طرف با فجور و پستی تمایل به دورشدن از محبوب و معشوق دارد و طرف دیگر با تقوا و تعالی علاقه به نزدیک شدن هرچه بیشتر به اویی که حقیقت و گوهر و ذات من و تو از اوست.
کتاب بیروط با همه‌ی کمبودهایش که جا داشت آقای نویسنده بیشتر روی قلمش کار کند، بیانگر خوبیست برای وصف حال جوان‌هایی که مدتهاست از خستگیِ پیری رنج میبرند؛ خستگی که نه از آن خوشمان می‌آید و نه توانایی جدایی از آن را داریم؛ خستگی که در آن نه از سختی ها اذیت میشویم چون بدترش را چشیده‌ایم و نه از خوشی‌ها لذت می‌بریم چون بهترش را از دست داده‌ایم؛ خستگی که با همه‌ی سیاهی و تاریکی‌اش نور امید عجیبی درون صاحبش روشن نگه میدارد، نور امیدی که در اکثر موارد خودِ فردِ خسته نمی‌داند از کجاست و اصلا چرا هست؟! انگار انسان هرچه بیشتر به عمق "لَا إِلٰهَ" میرود، بیشتر به حقیقت "إِلَّا ٱللّٰه" ایمان می‌آورد.
در پایان جا دارد اشاره کنم به درددل سوزناکی که هربار به این جنگ داخلی ها و خسته شدن ها فکر میکنم به ذهنم می‌آید:
«و خدا نکند
که جوانی 
در هفده سالگی بمیرد
و در هفتاد سالگی دفن شود...»
تقدیم به همهٔ خسته دلانِ جان خسته‌ای که هنوز روی پا ایستاده‌اند ، تا به بی‌دغدغه‌های بی‌تفکر نشان دهند "انسان" قادر است از قعر تاریکی به عمق نور سفر کند.
امیدوارم با خوندن این کتاب بهتر بتونین به خدای آرامش بخش نزدیک بشین:)
        

0