بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مسافر سنت در هزاره سوم

مسافر سنت در هزاره سوم

مسافر سنت در هزاره سوم

4.0
7 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

17

محمدرضا زائری در مقدمه کتاب نوشته است: این کتاب مجموعه ای است از یادداشت های روزمره و نوشته های شخصی من است. مهمترین دغدغه من در نوشتن این یادداشت ها ثبت برخی از تجربه های شخصی یک روحانی بوده که ساکن یک کلانشهر است و در تعاملات اجتماعی روزمره قدری از رفتار و گفتار مردم را برای مطالعه و مرور دیگران به یادگار می گذارد. من به عنوان یک عضو از جامعه بزرگ روحانیت در میان مردم حضور دارم. روحانیتی که قرار بود با آغوش پدرانه، مهر و تحملش، پناه مردم و با هدایت معلمانه اش چراغ هدایت زندگی شان باشد. روحانیتی که گاه نتوانسته - به هر دلیل - رسالت و تعهد خود را به درستی ادا کند و همین عامل در کنار برخی عوامل و دلایل دیگر سبب فاصله گرفتن مخاطب عام با این لباس و این شخصیت شده است. در این روزنوشت ها کوشیده ام به اندازه توان و مجال خود و حوصله و تحمل خواننده به این مسأله جدی بپردازم.

لیست‌های مرتبط به مسافر سنت در هزاره سوم

یادداشت‌های مرتبط به مسافر سنت در هزاره سوم

            حجت‌الاسلام زائری در این کار هیچ‌کدام از پروژه‌های سابق‌ش را دنبال نمی‌کند. ناظر است. بیننده است. محصول تولید کرده است برای کار یک جامعه‌شناس. برای یک تاریخ‌اجتماعی‌نویس که مثلا بیست سال بعد دربه‌در دنبال این است که بداند که ایران ۱۴۰۰ چه وضعیتی داشته است. نمودارِ اقبال و ادبار روحانیت در میان مردم چه مسیری را می‌پیموده است. حالا دیگر زائری نه به دنبال پروژه‌ی صورت صحیح حجاب است و نه به دنبال کشف ایرادات حکم‌رانی و نه پی‌گیر فقاهت ام‌روزی... او فقط بیننده است و اتفاقا خود او به عنوان یک آخوند سوژه‌ی کتاب است.
روزگاری به طعنه می‌گفتند که بحث‌ها تنه می‌زند به بحث‌های داخل تاکسی... ام‌روز گویا تاکسی جلوتر افتاده است از تله‌ویزیون و نماز جمعه و... پس بی‌راه نیست اگر مولفی نویسنده‌ی تاکسی‌ها و متروها باشد...
من اما در ژرف‌ساخت کتاب چیز دیگری می‌بینم؛ چیزی که در ناخودآگاه مولف اتفاق افتاده است؛ این که زائری تصمیم گرفته است فقط ناظر باشد... این داوری –اگر درست باشد- برای جامعه‌ی ما اتفاق تلخی است، حتا اگر برای جامعه‌شناس بیست سال بعد شیرین باشد... محمدرضا زائری باید صاحب پروژه‌ی اجتماعی باشد نه سوژه‌ی اجتماعی‌نویسی...
          
دلم می‌خوا