اشکانه

اشکانه

اشکانه

3.7
18 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

37

خواهم خواند

0

کتاب اشکانه، نویسنده ابراهیم حسن بیگی.

یادداشت‌های مرتبط به اشکانه

            آخرین رمان سال 83
«اشکانه» آخرین رمانی بود که در سال 83، روی پیشخوان کتاب‌فروشی‌ها قرار گرفت. این رمان داستان زندگی دختری به نام اشکانه است. دختر شاعری که در دانشگاه با دانشجویی به نام سیدحسین، آشنا می‌شود. این آشنایی به علاقه‌ای عمیق می‌انجامد که به خاطر حجب و حیای یکی از دوطرف آشکار نمی‌شود، اما اصل ماجرا پس از جانباز شدن سیدحسین اتفاق می‌افتد. نویسنده، نبرد خستگی‌ناپذیر اشکانه با کم‌مهری‌های جامعه پس از جنگ را نشان می‌دهد؛ نبردی برای دفاع از یک شوهر قطع نخاع شده. اگرچه روایت این تلاش برای بقا، یک روی سکه است، نیم بیشتر رمان، به روابط عاشقانه این زن و مرد استثنایی می‌پردازد. روابط عاشقانه‌ای که مثل هردو آنها، بسیار خاص است.
نویسنده این رمان ابراهیم حسن‌بیگی است. او تابه‌حال بیش از چهل کتاب داستان منتشر کرده است. او فکر اولیه رمان «اشکانه» را در یکی از کلاس‌های داستان‌نویسی دفتر ادبیات ایثار، به مدیریت جانباز مجتبی شاکری، پیدا کرده است. حسن بیگی در آنجا با یک جانباز قطع نخاعی مشهدی آشنا شده که بدن او علی‌رغم بی حسی کامل، در آن واحد نیمی سرد و نیمی گرم بوده است. اطرافیان این جانباز هم باید با آب گرم و سرد، دمای دو نیمه بدنش را متعادل می‌کردند تا دردهای جانکاه به سراغ او نیاید.
حسن بیگی می‌گوید: «در همانجا بود که فکرکردم زنان این جانبازان با چه عشقی می‌توانند همسر و پرستار چنین بیمارانی باشند. نطفه رمان اشکانه در همان روز بسته شد، جرقه‌ای که چندسال بعد شعله گرفت.»

به قلم سیما سماکار، هفته‌نامه‌ی همشهری جوان، شماره‌ی 17، 17 اردیبهشت 1384.