معرفی کتاب کیسه استخوان ها اثر استیون کینگ مترجم امیرحسین قاضی

کیسه استخوان ها

کیسه استخوان ها

استیون کینگ و 1 نفر دیگر
4.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

8

شابک
9786226314878
تعداد صفحات
695
تاریخ انتشار
1402/6/4

توضیحات

        یکی از جذاب‌ترین و فراموش‌نشدنی‌ترین رمان‌های استیون کینگ، کیسه استخوان‌ها روایت غم و اندوه، پیوندهای یک عشق گم‌شده و کابوس‌هایی‌ است که خواب را از چشمان مایکل نونان، نویسنده‌ی پرفروش چهل‌ساله ربوده است. نویسنده‌ای که حتی چهار سال پس از اتفاقی ناگوار در زندگی‌اش، نمی‌تواند غم و اندوه آن را به فراموشی بسپارد و اکنون با سد ذهنی نویسنده دست‌به‌گریبان است. روزهایش شده خیره شدن به صفحه‌ی سفید کاغذ ماشین تحریرش و دیگر خبری از جاری شدن آن کلمات جادویی از نوک انگشتانش نیست.

حالا او گرفتار کابوس‌های واضحی از خانه‌ تابستانی‌اش در کنار دریاچه شده و خانه او را فرامی‌خواند. سرانجام مایک تصمیم می‌گیرد برای مدتی نامعلوم به سارا لفس، خانه‌‌ی منزوی خود و همسرش برود؛ اما در بدو ورود، نونان به‌تدریج متوجه اتفاقات عجیب و هولناکی در خانه می‌شود و به نظر می‌رسد اهالی شهر کوچک تی‌آر رازی شوم را مخفی می‌کنند. رازی که زندگی ساکت و آرام مایک را دگرگون خواهد کرد.
      

لیست‌های مرتبط به کیسه استخوان ها

پست‌های مرتبط به کیسه استخوان ها

یادداشت‌ها

آزاد

آزاد

17 ساعت پیش

          کیسه استخوان‌ها کتابی بود که اصلا و ابدا به فکر خوندنش نبودم چرا؟ چون میگفتم ژانر وحشت هست و میترسم، پس نمیخونم👀
اما اشتباه میکردم. ترسناک بود اما از نوع جذابش نه از نوع چندش یا رو مخ یا مثل فیلمای ترسناکی که حالتو بد میکنه! نه اصلا، بلکه وحشتنی بود که به زیرپوست نفوذ میکرد و تپش قلبت بالا میبرد و اخرسر از خوندنش لذت میبردی🫠
حقیقتا بعد خوندن این کتاب درک کردم چرا به کینگ میگن سلطان وحشت😅
داستان از ابتدا جذاب شروع شد و حس خوبی بهم داد اما یکدفعه نویسنده افتاد رو دور توصیفات شاعرانه(شخصیت اصلی نویسنده بود هر چیزیو با تشبیه به ادبیات و کتابایی که خونده بود توضیح میداد) و این روند تا طرفا صفحه ۱۷۰- ۱۸۰ ادامه داشت. حقیقتا اینجاها به فکر دراپ کردن هم افتادم از بس که برام اذیت کننده شده بود اما با خودم گفتم تا ۲۰۰ بخون که یک سوم کتابو خونده باشی بعد تصمیم بگیر و نتیجه؟ عملا تو سه روز بعدش کتابو خوردم از بعد یک سره پاش بودم که بخونم
عملا اصل داستان از صفحه ۲۰۰ به بعد شروع میشد. کم کم جون میگرفت و پیش میرفت تا وقتی به نقطه اوج هیجانش میرسید. ایم نقطه اوج هیجان/وحشت چندباری داشتیم و باعث میشد نتونی از کتاب دل بکنی.
از اینکه ریویو اسپویل‌دار بنویسم خیلی خوشم نمیاد برای همین دیگه چیزی از داستان نمیگم اما از شخصیت‌ها بخوام بگم با اینکه مایک نونان شخصیت جالبی داشت اما مثل جیک برام خاص نشد. هیچ کدوم از شخصیت‌های این کتاب برام خاص نشدن(شاید یک کوچولو جان استارو؟ اره جان باحال بود🤭)
پایان داستان هم دوست داشتم. مثل همیشه کینگ جوری داستان جمع کرد که خواننده ناراضی نمونه🫠
خلاصه اینکه اگه کتابی میخواید که وقت خوندنش از هیجان مو به تنتون سیخ بشه و نفستون بند بیاد و تا ۲شب بیدار نگهتون داره که ببینید اخرش چی میشه؟ کیسه استخوان‌ها گزینه عالی هست 😎

پ.ن۱: با تشکر از اغفال کننده همیشگی خودم، شقایق که اگه این کتابو بهم امانت نمیداد هیچ‌وقت نمیخوندمش😅
پ.ن۲: فکر کنم بیست سالی بود که لذت ژانر وحشت درک نکرده بودم🫠
پ.ن۳: به شکل عجیبی به مگنت‌های تزیینی یچخال حساس شدم 👀
پ.ن۴: بله گفتم یچخال و نه منظورم یخچال نیست 😎
        

4