معرفی کتاب گرسنگی اثر کنوت هامسون مترجم قاسم صنعوی

گرسنگی

گرسنگی

کنوت هامسون و 1 نفر دیگر
3.1
5 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

0

شابک
9786006414058
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1399/2/15

توضیحات

        :
ویژگی این شاهکار در آن است که صرفا با واقعیتش خود را قبولانده.هیچ
داستانی،هیچ ماجرایی در بین نیست : در خلال کتاب هیچ چیز به ما عرضه
نمی­شود مگر منظره­ی رقت­انگیز مردی که مدام از فرط گرسنگی درشرف
مردن است.گرسنگی موضوع کتاب است با تمام آشفتگی­های فکری و تغییر
شکل­های روحی که بی­غذایی ممتد به دنبال دارد.فرد بیش از آنچه قهرمان رمان
باشد یک مورد کلینیکی است.فرد عجیبی که رفتارش ولو زمانی که سیر باشد،
گیج­مان می­کند؛....
... این غرور زیاد که به رغم همه­چیز او را به سوی رنج،به سوی ایثار بی­بدیل و
کاملا بیهوده می­کشاند،تمام این جهش­های بیهوده­ی غرور،بی­شک واکنش­های
طبیعی سرشتی بسیار خاص هستند : باید پذیرفت که حتی هستی او مانند معده­اش
به حدی پرورده­ی پرهیز و روزه­داری است که کمترین چیزی را نمی­تواند در
خود نگه دارد.خویشتن­داری روانی،فکری و روحی او برایش غیرقابل تحمل
است...




      

لیست‌های مرتبط به گرسنگی

یادداشت‌ها

dream.m

dream.m

1404/4/22

          نمیدونم تصور شما از گرسنگی چیه؟ ولی حدس میزنم برای اغلب آدما اینجوریه که دلتون ضعف بره و تا وعده بعدی غذا، که مطمئنید توی راهه، مجبور باشید صبر کنید. ولی چیزی که توی این کتاب بهش میگن گرسنگی، واقعا واقعا گرسنه بودنه، واقعا هیچی نخوردنه، مطلقا هیچ چیز قابل بلعیدن نداشتنه. برای ماها که هیچوقت گرسنه نبودیم، این اصلا قابل تصور نیست، و اگر حتی تخیل خیلی قوی ای هم داشته باشیم، هیچوقت نمیتونیم چنین شرایطی رو تصور کنیم، چه برسه به اینکه بتونیم اینجوری ازش بگیم . اما هامسون که خودش زندگی سختی داشته و گرسنگی واقعی رو چشیده، تونسته کاملاً دقیق و باورپذیر درباره اش برامون بنویسه. دیروز توی بخش آخر ژرمینال که میخوندمش، جایی بود که اتین و کاترین از گرسنگی چوب میجویدن و بعد که چوب تموم شد کمربند اتین رو خوردن و بعد هرچیز جویدنی که به دستشون رسید رو هم خوردن. جای دیگه ای از کتاب، وقتی خانواده ماهو اعتصاب کردن، بچه ۶ ساله شون از شدت گرسنگی متوالی جلوی چشم خانواده مرد؛ در حالی‌که توی لحظه احتضار لبخند میزد. شاید خوشحال بود گرسنگیش تموم شده.
 اینها و کتاب گرسنگی تصورم از گرسنه بودن رو کاملا به چالش کشید. به خصوص توی گرسنگی، با کلی سوال اخلاقی مواجه شدم. مثلا وقتی از گرسنگی درحال مرگ هستی، دزدی کردن از یه آدم فقیر مثل خودت چقدر بی اخلاقیه؟ یا اینکه چقدر میشه توی این شرایط به وجدان وفادار بود و دروغ نگفت؟ من فکر میکنم توی این شرایط، اخلاق‌مدار بودن دیوونگیه. همون طور که قهرمان بی نام این داستان هم به نوعی دیوانه بود.
.....
این رمان خیلی بی نام و نشانه، اما اثر مهمی توی ادبیات عه و الهام بخش نویسندگان بزرگه. ‌برای اينکه بتونید مقایسه کنید، این کتاب داستانی شبیه جنایت و مکافات و یا مسخ داره. به طور جدی پیشنهاد میکنم بخونیدش. بی نهایت روانشناسانه و دقیق گرسنگی رو تحلیل کرده. مونولوگ های شاهکار زیادی داره که مطنعنم باعث میشه با آقای گرسنه همذات پنداری کنید. آه روح آقای هامسون باید برای این ریویوو بهم پول بده. :))
اما با این همه چرا بهش ۴ دادم؟ خب صادقانه بگم که با ۲۵ صفحه آخر کتاب اصلا حال نکردم و همونطور که به همخوان گلم گفتم، انگار یک نویسنده دیگه اونو نوشته یا هامسون وسط نوشتن پاشده رفته فوتسال .‌ 
با این وجود، بازم دوستش داشتم و افتخار رفتن توی لیست کتاب های محبوبم رو بهش میدم .
...
این ریویوو رو بدون دوباره خوندنش آپدیت میکنم، فارغ از غلط های نگارشی و تایپو ها امیدوارم اونقدر ترغیب کننده باشه که همین الان توی فهرست وانت تو رید تون ادش کنید. و امیدوارم آنقدر خوش بخت باشید که هدیه بگیریدش :)))
        

0

Sadra

Sadra

1404/2/13

          کنوت هامسون در گرسنگی ما را تا مرز جنون پیش میبرد. جنون ناشی از نمایشِ وضعِ اسف بار شخصیت اصلی، نمایشی که شاید محکوم به چشیدنش باشیم.
در گرسنگی منتظر اتفاق خاصی نباید باشیم هامسون به جای روایت رویداد ها سعی در به نمایش گذاشتن لایه های پنهانی ذهن شخصیتش است که آن را در تک گویی ها و محاورات بی نظیرش با خود مشاهده میکنیم.
شرافت در فقر!
به نظر میرسد جنبه اصلی فلاکتِ شخصیت، گیر کردن در دور باطلی است که یک جنبه آن از لحاظ جسمی و جنبه دیگر آن از لحاظ انسانیت وی است و گویی قرار نیست ازین مخمصه رهایی یابد هرچند که ماجرای عشقی که برای وی پیش می آید روزنه ای از امید در اندیشه مان جاری میسازد اما این خیالی بیش نیست، کمک دختر به وی در فصل آخر ماجرا را فیصله میدهد چراکه با اصول و باور های شخصیت در تعارض است و او چیزی غیر از حفظ آن را نمیخواهد.
در تحلیلی از متیو سلوین* نیز میخوانیم که بی هویتی شخصیت، سخاوت ها و توهم های عجیب وی و بلاتکلیفی ها و پرخاشگری او نشان دهنده مبارزه برای وجود در عصری است که فاقد اطمینان اخلاقی است و پوچ به نظر میرسد. عدم اصالت ذهنی که بین واقعیت درونی و سازه های اجتماعی خفقان گره خورده است، برگرفته از ایده های کی یرکگور است و توسط ادبیات مدرنیستی و اگزیستانسیال متأخر ساخته شده است و شاید این شاهدیست بر اینکه هامسون را پدر ادبیات مدرن مینامند.

من به شخصه شیفته نمایشِ گفتگوی درونی و روند به جنون آمدن وی و نمایش احوالات ناخودآگاه شخصیت شدم و به نظرم جناب هامسون بسیار ظریف و زیبا این کار را انجام داده اند و خوشحال ام که توانستم توان خواندن این کتاب را در این روزگار آشفته داشته باشم.
ممنون که خواندید :)

*Matthew Selwyn
01/08/12
        

0