داستان کوتاهی که اشاره به "شکر نعمت، نعمتت افزون کند"  دارد.
پیدا شدن چاله پر از گردو مبهم بود و معلوم نبود برای چه کسی هستند. اگر برای کلاغ بود، که نباید نگران از دست رفتن یک گردو می‌شد. اگر برای کلاغ نبود که بدون اجازه صاحب همه‌ی اون گردوها شد.

تصویرگری کتاب بسیار زیبا و دوست داشتنی‌ست.
        

          پاییز شده و کلاغ گرسنه در جستجوی غذاست. آیا می‌تواند غذایی پیدا کند؟
داستان لطیف کتاب در ضمن ماجراهایی نشان می‌دهد که چگونه شکر نعمت‌ها، هر چند کوچک باشند، برکت می‌آورد. تصویرگری آقای چشرخ زیبایی اثر را دوچندان کرده است.
        

          داستان کلاغی است که پس از کلی دنبال غذا گشتن یک گروه پیدا می‌کند و بابت آن شکرگزار است، اما حیوانات از شاکر بودنش متعجب میشوند، و در ادامه داستان به آنجا می‌رسد که شکر نعمت، نعمتت افزون کند...
موضوع و مضمون و متن نسبتا خوبی دارد، تصاویر نیز  مناسب هستند.

این کتاب مناسب بچه‌های چهار سال به بالاست.

        

          بعد از یک روز گرسنگی و غذا پیدا نکردن، کلاغ سیاه بالاخره یک گردو پیدا می‌کند و خدا را بابت آن شکر می‌کند. بقیه او را مسخره می‌کنند که برای یک گردوی کوچک خدا را شکر می‌کند اما...
داستانی خوب برای درک مفهوم شکر نعمت نعمتت افزون کند. به نظرم مناسب بالای چهار پنج سال.