معرفی کتاب تلفن بی موقع اثر ریموند کارور مترجم مصطفی مستور کتابعمومیداستان تلفن بی موقع ریموند کارور و 1 نفر دیگر 3.4 15 نفر | 3 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 25 خواهم خواند 4 ناشر تجربه شابک 0009646481639 تعداد صفحات 24 تاریخ انتشار 1378/5/12 توضیحات کتاب تلفن بی موقع، نویسنده ریموند کارور. لیستهای مرتبط به تلفن بی موقع 𝙷𝚘𝚖𝚊 𝚃𝚊𝚟𝚘𝚞𝚜𝚒𝚊𝚗 2 روز پیش نمایشنامه خوانی 17 کتاب تا چند وقت پیش، علاقهای به خوندن نمایشنامه نداشتم. فکر میکردم فقط باید اجرا بشن، نه خونده. اما چند وقتیه که چندتا نمایشنامه خوندم و واقعاً لذت بردم. یهجور تازهای فهمیدم که گاهی با کمترین کلمات، میشه بیشترین مفهوم رو رسوند. حتی گاهی بیشتر از رمان، غرق میشی توی نمایشنامهها... با کاراکترها ارتباط میگیری، سکوتهاشون رو میفهمی، دردهاشون رو از لای دیالوگها حس میکنی. و حالا... دیگه دوست دارم بیشتر و بیشتر بخونم. لیست نمایشنامههای که به تازگی خوندم رو اینجا مینویسم، کمکم کاملترش میکنم. 0 2 𝙷𝚘𝚖𝚊 𝚃𝚊𝚟𝚘𝚞𝚜𝚒𝚊𝚗 1404/4/3 لیست کتاب های خوانده شده ی 404 67 کتاب کتاب هایی که از اول سال 1404 تا به امروز خوندم 5 13 یادداشتها محبوبترین جدیدترین مهرنوش 1400/11/10 دوست داریم چطور بمیریم ؟ تا لحظه آخر دودستی به زندگی بچسبیم ؟ از امکان آن لولههای کلفت که هوا را به ما میرسانند بهرهمند شویم یا در اولین فرصتی که پیش میآید، که میتواند پیش بیاید، کسی ما را از زحمت یک زندگی پررنج خلاص کند ؟ حتی آن زمان که انتخاب ما زیستن به هر قیمتیست باید بپذیریم که دستهایی همیشه هستند که به جای ما تصمیم میگیرند و گاهی خلاف میل ما. در یک صبح پاییزی در فاصله خوردن صبحانه تا رفتن به سرکار این داستان کوتاه رو خوندم و لذت بردم. 0 2 حسین ایران پور 1404/2/30 چاپ اول ۱۳۷۸ - نشر تجربه 0 0 سهیل خرسند 1401/9/13 داستانی کوتاه، ساده، اما به شدت قابل تامل! آقای «مصطفی مستور»، ۱۰۰ به شمایی که از نوشتن به زبان فارسی(زبان مادری) عاجز و ناتوان هستی میدم که دیگه به سراغ ترجمه نری! این اراجیف که یک دهم از صدها اشتباهت در یک داستان کوتاهه به چه معناست؟ «ئه» ؟!، «همسر»؟!، «دیشب»؟!، «این ئه»؟!، «نمیآد»؟!، «یادت ئه»؟!، «اصل ئه»؟، «چی ئه»؟!، «معیوب ئه»؟!، «چی ئه»؟! وقتی در نوشتن به زبان مادری عاجز و ناتوان هستید، بروید و از اول ابتدایی پشت میز مدرسه بنشینید! از مترجم، که حالم را بهم زد که بگذریم، داستان من را به شدت به فکر برد! همهی ما در زندگی به علل و دلایل مختلف گاهی وقت فکر کردن به برخی چیزها را نداریم و یا اصلا نمیخواهیم به برخی موارد فکر کنیم، اما در زمان و مکانی که فکرش را نمیکنیم آن موضوع بدون آن که بتوانیم از آن فرار کنیم، میشود همهی فکر ما! موضوع داستان در مورد «آیریس» و شوهرش است. آنها در رختخواب خود خوابیدهاند و ساعت سه بعد از نیمهشب صدای زنگ تلفن توی خانه میپیچد. تا اینکه... . کارنامه یک ستاره بابت عجز و ناتوانی مترجم، یک ستاره بابت اینکه داستان تکبعدی بود از کتاب کسر، و نهایتا سه ستاره برایش منظور مینمایم. سوم دیماه یکهزار و چهارصد 0 0